چرا باید بخش «نگاه نو» را در جشنواره فجر جدیتر گرفت؟
جشنواره یعنی کشف نگاههای نو
مسعود کارگر نوشت: دلیل اصلی وجود جشنوارهها بروز استعدادهاست و مهمترین سبب شکوفایی نبوغ تازه و بها دادن به آنهاست. این که هر ساله در هر دوره از جشنوارهها عوامل قدیمی و پیشکسوت بنا بر تجارب خود عرصه را به دست گرفته و جولان دهند ماهیت جشنواره در زمینه را زیر سوال خواهند برد، اینکه افکار و ایدههایی تکراری بر جریان سینما غالب شود عدم ارتقا و تعالی سینما و فقدان بالندگی و پویایی آن را به همراه خواهد داشت. توجه به ایدههای نو ضروریترین دلیل برای برگزاری جشنوارههاست، چون بهترین مجال برای اثبات خلاقیتها بها دادن به افکار جدید در تولید آثار و عرضه آن است. جشنواره فیلم فجر یکی از این فرصتهاست و چندسالی میشود در بخشهای جنبی و اصلی خود به این موضوع پرداخته و گاه آن را نادیده گرفته و به حاشیه برده است. «نگاه نو» یعنی آثار نو و مجال به اولینها برای ورود به عرصه رقابت در رسیدن به تعالی هنر، یعنی فرصت آزمون و خطا و دیده شدن آنهایی که نابغهاند و محکی برای آنهایی که گمان میکنند نابغهاند، اما نبود فرصت را بهانه و توجیه بزرگ خود میدانند. اصولا در هر دوره از جشنواره فجر که بخش «نگاه نو» گنجانده و به آن توجه شده، موجب رونق اقتصاد و صنعت سینما و نیز طرح خلاقیتهای جذاب و جدید شده است و از پس آن خیلی از چهرههای گمنام، ولی مستعد و درجه یک به سینما معرفی شده و خواهند شد؛ و هر زمان که جشنواره تهی بوده از بخش «نگاه نو»، در آن سال سینما با درجا زدن و فقر ایده و خلاقیت همراه بوده است و این رویه در همه دنیا مشهود و ملموس است. در چند سال اخیر مخصوصا یکی دو سال گذشته نگاه نو توانسته ماموریت و هدف خود را بدرستی انجام دهد و با ورود چهرههای جوان در عرصه تولید فیلم تحولی شگرف در ماهیت سینما تا حدودی ایجاد کند و آن را از کلیشه و ساختاری تکرار زده در ژانر و سوژه نجات دهد. از جمله آن میتوان به محمد حسین مهدویان، بهروز شعیبی و سعید روستایی و اشاره کرد، که با حضور خود در بخش نگاه نو جشنواره توانستند نگاهها را به خود جلب کنند و سبکی نو در عرصه فیلم سازی را به منصه ظهور بگذارند و موجب تحولی در گیشه شوند و در سالهای قبلتر نیز دیده شدن افرادی، چون اصغر فرهادی و نرگس آبیار نیز حاصل این فرصت در جشنواره بوده است. در همین سه چهار سال اخیر نیز سازمان هنری رسانهای اوج سعی کرده طلایه دار این رویه باشد و با میدان دادن به جوانها و ایدههای نو تحولی در ساختار سینما از جهت رویکرد و ماهیت ایجاد کند و سینما را از تک بعدی بودن و انحصار فکری خارج کند، انحصاری که تا سالها سینما را در غالب سرمایه و نه هنر و فرهنگ میپنداشت و نگاه صنعتی صرف در راهبرد یکصدایی مفهومی را پیش گرفته بود. اوج سعی کرده با پرداختن به محتوای ایدئولوژیک، فرم آثار را از یکنواختی خارج سازد و در پرداخت به سوژه و ژانر متنوع و در چهارچوب اصل هنر معرفتی قدم بردارد، اما شاید کمی هم عجولانه عمل کرده است و در چند اثر با شکست محتوا و گیشه مواجه شده باشد، یا تا بحال آنچنان که انتظار میرفته به همه موضوعات و ایدههای مغفول مانده نپرداخته است، و باید دید در جشنواره امسال و سالهای پیش رو چه آثاری را ارائه خواهد کرد و آیا در چهارچوب استراتژی که مدنظرش بوده قدم برداشته و موفق خواهد شد یا خیر! نگاه نو از سالهای اولیه شروع جشنواره فجر در سینمای ایران پدید آمد و در هر دوره که به آن پرداخته شد خروجی جشنواره شاهد آثار قابل توجه و مورد بحثی قرار گرفت، از جمله آن میتوان به «ایستاده در غبار» مهدویان، «بوتیک» نعمت الله، «اخراجیها» ده نمکی و «پرده آخر» واروژ کریممسیحی اشاره کرد. در سالها و دورههایی از جشنواره هم بوده که این بخش از آن حذف و توجهی به آن نشده که در همان سال سینما را با توقف و رکود مواجه ساخته است، به عنوان مثال در دورههای بیست و یکم و بیست و سوم جشنواره فجر، با وجود آن که شخصیتهای برجسته و مطرح سینما حضور داشتند و آثار قابل بحثی، چون «خیلی دور خیلی نزدیک» و «اینجا چراغی روشن است» از رضا میرکریمی، «بید مجنون» از مجید مجیدی، «سالاد فصل» از فریدون جیرانی و «واکنش پنجم» از تهمینه میلانی در این دو دوره در جشنواره حضور داشت، اما به دلیل حذف بخش «نگاه نو» از این دو دوره فرصتی برای بروز و ظهور چهرههای جدید فراهم نشد. در سینمای جهان نیز آثار شاخص و برجستهای را میتوان نام برد که برای اولین بار سر و صدا به پا کردند و با وجود عدم اعتنا و توجه به سازندگان آثار آنها حالا و این روزها جز بهترین کارگردانهای مطرح و شناخته شده دنیا هستند. از جملهی این آثار «سگهای انباری» کوئنتین تارانتینو و «کشتن» استنلی کوبریک! که هر دو اولین آثار این دو کارگردان مشهور بوده و در نوع و زمان خودش در قیاس با سایر آثار متمایز شده بودند. «نگاه نو» مزیتش رقابت در دیده شدن بهترینهای اول است و نیز تلاش برای کسب تجربهی آماتورها و کشف خلاقیتهاست، اتفاقی که در صورت بیتوجهی و یا درجه چندم شمردن فیلم اولیها در جشنواره میتواند ضربهای بزرگ به هویت سینما بزند؛ جشنوارههایی که تولد ایده در آنها نسبت مستقیمی با حیاتشان دارد. در سالهای اخیر به این موضوع توجه شده و سعی شده که آثار اولی در ردههای مهم داوری و جوایز قرار بگیرند، چیزی که سالیان قبل نادیده گرفته شد و موجب کهولت فکری سینما گردید، جوان گرایی و جسارت در توجه به آثار نو یک اصل در تداوم هویتی هر ساختاری است، که در هنر و سینما بیشتر هویدا خواهد شد. در هر دوره از جشنواره فجر که به آثار نو و فیلم اولیها توجه ویژهای شده، طبیعتا بازخوردی پر از تعالی و چالش برانگیز میان خالقان و حاضران این عرصه ایجاد نموده و تلاقی ایده نو و جوان همراه با همراهی کسوت و تجربه توانسته سینما را پویا و سرحال نگه دارد و به مقاصد درست در وادی هنر و فرهنگ برساند، البته در برخی موارد هم بوده که توجه افراطی و بها دادنهای غیر منطقی و خارج از اصول صحیح فرهنگی به آثار و اشخاص نو موجب لطمه شده است، و همین امر موجب میشود که بدانیم و بپذیریم سینمای آرمانی و ایدهآل سینمای است که تجربه در کنار نوگرایی و نواندیشی قرار گیرد و پرداختن به افکار جدید کمک بزرگی به فرهنگ و هنر کشور خواهد کرد، و هر زمان که تاکید بر محوریت کهن بینی و کسوت محوری بوده، سینما افول کرده و درجا زده است.
دیدگاه تان را بنویسید