تجربه را تجربهکردن خطاست!
مهدی گیوهکی | مدیر مسئول روزنامه جام جم در یادداشتی نوشت: ۱- موضوع انتقاد و بهویژه خودانتقادی یکی از مهمترین ملزومات در ساحتهای مختلف حکمرانی است و خودانتقادی که از سوی اعضا و دلبستگان یک جریان صورت میگیرد بسیار به پویایی سیستم کمک میکند و این دوری از تصلب باعث رشد فرآیندهای عملکردی میشود.
۲- در ایام فتنه پاییز۱۴۰۱ که به بروز برخی اتفاقات در کشور منجر شد، جریانی راه افتاد که به وسطباز یا صورتی! و اسامیای از این دست معروف شد. الان هم نمیخواهیم به واژه نامأنوس مذهبی صورتی که بهعنوان برچسب استفاده میکنند، بپردازیم. دقت داشته باشید جریان صورتی فحش یا برچسب نیست! بلکه یک نحله سیاسی شبهعدالتخواه در کشورهای آمریکای جنوبی است که از ابتدای قرن۲۱ بهوجود آمد که مهمترین شاخصه آن ضدامپریالیستی و ضدنولیبرالی بودن است و هدف آن ساخت یک بلوک هژمونیک بود که بتواند هژمونی آمریکا را از بین ببرد، البته ربطی به جریان داخلی همنام ندارد و فقط یک تشابه اسمی است! این جریان داخلی به لحاظ مواضع خاص به این نام معروف شد. جریان صورتی داخلی، افرادی از هر دو گروه عمده سیاسی کشور را شامل میشد که البته کمکم سهم جریانی که از نظر خودش دلبستگی بیشتری به نظام و انقلاب داشت، بیشتر شد و کار به جایی رسید که این جریان صورتی نزدیک به جریان انقلاب عملا سخنگوی جریان مقابل شد!
۳- این جریان منتقد که ازقضا نزدیک به حاکمیت در جمهوری اسلامی مکانیابی میشود در همان ایام فتنه تا به امروز تندترین انتقادات سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی را از صدر تا ذیل جمهوری اسلامی داشته است، البته ایرادی ندارد چه اینکه این انتقادات اگر درست بوده باشد، باعث پویایی و کمک به اصلاح فرآیندهای اشتباه خواهد شد.
۴- جریان انتقادی علیه جمهوری اسلامی تا دیروز غالبا جریان سیاسی غیرانقلابی بود که طیفی گسترده از اصلاحطلب، نهضت آزادی، ضدانقلاب خارجنشین و... را شامل میشد، ولی امروز یک جریان انتقادی از درون سیستم بهوجود آمده که در گذر از خطقرمزها گوی سبقت را از جریان مخالف ربوده و تا جایی پیش رفته است که در بسیاری از حوزهها، جریان مقابل سکوت میکند و میداند که جریان صورتی انقلابی! خود پرچمدار این موضوع خواهد شد و عملا طرف مقابل توانسته بهنوعی از درون جریان انقلاب یارگیری کند و این جریان انتقادی در بسیاری از موارد بهصورت کاملا همافزا پوششدهنده کمکاری جریانات معاند است!
۵- جریان صورتی وطنی امروز در همه حوزههایی که انتقاد میکند مستقیما حرف معاندان را میزند! فردی با حجاب چادر بهعنوان مهمان در یک برنامه اینترنتی که مدعی هستند برای قشر خاکستری ساخته شده، حاضر میشود و مستقیما میگوید، کسی که حجاب از سر برداشته نماز هم میخواند، ولی چون از جمهوری اسلامی بدش میآید در خیابان بیحجاب میشود! گویی حجاب را جمهوری اسلامی آورده و دستور شرع نیست! یا در سایر رسانههایشان همه موضوعات را از منظر سرمایه اجتماعی بررسی میکنند و در نهایت به این نتیجه میرسند که نظام، سرمایه اجتماعیاش را از دست داده و از سوی دیگر نتوانسته تولید سرمایه اجتماعی کند. از این دست مثالها در رسانههای عمومی و شخصی بهوفور یافت میشود. این جریان که ظاهرا بهزور حامی جمهوری اسلامی بوده، امروز با درست شدن این فضا از هرگونه لگد زدن به سیستم فروگذاری نمیکند و به اسم نقد هر رطب و یابسی را به هم میبافد که شاید جایگاهی مصلحگونه پیدا کند. مسیری را که این جریان در حوزه فرهنگی و اجتماعی با تم عدالتخواهی ملایم میرود، مشخصا به اینجا ختم میشود که فردا روزی میگویند در زمان طاغوت معدوم، بیحجاب و چادری کنار هم بودند، مشروبفروشی، کاباره و مسجد هم بود، اما مردم شاد بودند و همدیگر را همانطور که بودند، قبول داشتند و با هم
زندگی میکردند! این الگوی زیست درست است! کما اینکه جریان مخالف سالهاست همین حرف را میزند.
۶- این جریان با ظاهری دلسوز به صحنه آمده و شاید اعضای آن هیچ ارتباط ارگانیک با یکدیگر نداشته باشند، ولی تفکر صورتی که شما میتوانی به اسم دفاع از نظام و اصلاح امور تندترین حرفها را علیه نظام بزنی در حال رسوخ به سایر افراد است و طوری صحبت میشود که نظام با ۴۴سال اشتباه در حوزههای مختلف حرکت کرده و امروز در وضعیتی هستیم که اگر انتقاد صورتیها جدی گرفته نشود، کار تمام است! (نمیدانند یا نمیخواهند بدانند دیواری که اینها امروز روی آن یادگاری مینویسند،اصلاحطلبان ۲۵سال پیش آن را ساختهاند!) کسانی که خودشان از انقلاب و نظام بریدهاند و فعلا وسط ایستادهاند تا ببینند شرایط چه میشود.
۷- تجربه را تجربه کردن خطاست! تجربه تاریخی برخی جریانات نشان میدهد این افراطیگری در خودانتقادی، میتواند در نهایت به التقاط فکری منتهی شود. نگاهی به روند برخی انحرافات دهه ۶۰ نشان میدهد تندروی در نقد اصول چگونه برخی را به همدستی با دشمن کشاند. همین روند در جریان رادیکال چپ در دهه ۶۰ هم تکرار شد و تندروی در نقد داخلی، مدعیان خط امام را به رویارویی با ولیفقیه سوق داد. این تجارب، دلسوزان انقلاب را نگران میکند که مبادا افراط در نقد درون سیستمی، تاریخ را تکرار کند و انقلابیون را اندکاندک روانه اردوگاه تقابل با نظام اسلامی کند.
۸- همانطور که در ابتدای یادداشت ذکر شد، انتقاد از سیستم و خود انتقادی باعث رشد و اعتلا میشود و هیچ فرد عاقلی مخالف انتقاد برای پیشرفت نیست. این نوشتار به معنی بستن دهان منتقد شریف نیست، زیرا انتقادی که از سر دلسوزی بیان شود، قطعا مؤثر و کارگر خواهد افتاد، ولی انتقادی که از سر لجبازی و از سوی جریانی بهظاهر خودی بیان شود، ظلم به نظام است و قطعا موجب سقوط گوینده آن خواهد شد.
دیدگاه تان را بنویسید