نام خیابان ابزار سیاست فرهنگی است
چرا نامگذاری خیابانها و معابر شهری مهم است؟
نام ۲۱ معبر و البته دو پایانه تاکسیرانی و یک بوستان تغییر میکند، این خروجی جلسه امروز شورای شهر تهران است، موضوع نامگذاری خیابانها و معابر در تهران در ظاهر موضوع سادهای است اما حداقل در یک دهه گذشته بسیار چالشبرانگیز بوده است. برخلاف تصور ما این موضوع اتفاقا حساسیتهای بسیاری هم به همراه دارد. حساسیت این موضوع آنقدر زیاد است که از سال ۸۸ کمیتهای متشکل از سه نفر از اعضای کمیسیون فرهنگی و اجتماعی شورا، مدیرکل روابطعمومی شورای شهر و شهرداری و همچنین نماینده فرهنگستان زبان و ادب فارسی در شورای شهر تهران شکل گرفت که وظیفهاش نامگذاری معابر شهری است و از آن سال تا سال گذشته در این کمیته حدود ۴۰۰۰نام برای معابر تهران تصویب شدهاست. اما هر ازگاهی نامگذاری یک خیابان محل بحث و حرف و حدیث هم میشود و با این حال، همچنان این کمیته سالانه ۲۵۰ تا ۳۰۰ نام برای معابر و خیابانهای تهران تصویب میکند.
انتخاب نامهای جدید بر معابر تازه شهری شاید چندان چالشبرانگیز نباشد، اما تغییر گاهبهگاه نام خیابانها معمولا با استقبال سرد شهروندان روبهرو میشود. واکنش آنها هم بیتوجهی به نام تازه و خواندن آن معابر با نام پیشین است. منشا اختلافها هم همینجا شکل میگیرد، عدهای نام خیابانها را به نوعی گرهخورده با هویت اجتماعی و بافت فرهنگی آن منطقه دانسته و تغییر مداوم آن را بیتوجهی به آن هویت تلقی میکنند و برخی هم معتقدند این موضوع همچون یک رسانه قالب میتواند به فرهنگسازی کمک کند و به همین دلیل، پویایی این تغییرات را لازم میدانند. از سوی دیگر، هر چند حالا نام خیابانها موضوع بحث و چالش است، اما تغییرات زندگی شهری و مجتمعسازیهای فراوان در یک دهه گذشته باعث شده نامگذاری برخی از این مجتمعها هم محل اختلاف باشد. بیسلیقگی در انتخاب نامها، ناهمخوانی این نامها در یک بازه جغرافیایی محدود مسکونی و خارج شدن روند انتخاب این نامها از دست مدیریت شهری و افتاندن آن به دست صاحبان این مجتمعها هم نکتهای است که مورد اشاره بسیاری از کارشناسان قرار گرفتهاست.
رسانهای به نام خیابان
دستهبندی و معیار ثابتی برای انتخاب نام وجود ندارد. در کشورهای مختلف هم شیوههای متفاوتی مرسوم است. به عنوان مثال، خیابانهای نیویورک براساس شماره نامگذاری شدهاست، هر چند سهولت در یافتن نشانی ویژگی این شیوه است، اما پیام و محتوایی همسو با بافت خاص یک محله یا منطقه را در این سبک از نامگذاری نمیتوان دید.
در تهران اما زمان واقعههای تاریخی و شخصیتهای برجسته سیاسی، حجم قابل توجهی از نام خیابانها را تشکیل دادهاست، از خیابان ۱۷ شهریور و سی تیر گرفته تا میدان ۱۵ خرداد و البته خیابانهای مطهری، بهشتی و شریعتی. همچنین شخصیتهای ادبی، فرهنگی و مفاخر هنری هم سهم قابل توجهی در نامها دارند، از میدانهای فردوسی و رازی بگیرید تا خیابانهای مولوی، سعدی و خیام. این نامها محدود به شخصیتهای ایرانی هم نیست و نام بسیاری از شخصیتهای جهانی هم بر خیابانهای پایتخت قرار داده شدهاست. انتخاب نام این افراد نیز معمولا همراه با پیام و اندیشه خاصی است. سیمون بولیوار رهبر ونزوئلایی جنبش استقلالطلبانه آمریکای جنوبی، ادوارد براون ایرانشناس مشهور بریتانیایی و البته گاندی رهبر انقلاب هند نمونههای مهم این افراد هستند. جالب این که برخی از این نامگذاریها حتی باعث شکراب شدن روابط دیپلماتیک میان کشورها هم شدهاست. معروفترین آن هم تغییر نام خیابان وزرا به خالد اسلامبولی است؛ مبارز انقلابی مصر که در اعتراض به سیاستهای دولت انور سادات، اقدام به ترور این رئیسجمهور کرد. انتخاب و نشستن نام او بر خیابانی در تهران باعث قطع روابط دیپلماتیک ایران و مصر شد.
سیاسیبازی در نامها
در چند سال اخیر اما نامگذاری برخی از شخصیتها هم مورد بحث و حاشیه بسیار شده است. به عنوان مثال در دوره پیشین شورای شهر مخالفت با نامگذاری خیابانی به نام مهدی بازرگان از سوی فرمانداری وقت تهران با واکنشهای بسیاری از سوی اعضای وقت شورای شهر روبهرو شد. البته این نخستینبار نبود که نامهای پیشنهادی و مصوب این شورا به تایید فرمانداری نمیرسید. در میان این واکنشها، محمدجواد حقشناس، رئیس وقت میسیون فرهنگی و اجتماعی شورای شهر تهران از احتمال نامگذاری خیابان نارمکبه محمود احمدینژاد هم خبر داده و این کار در حیطه اختیارات قانونی شورا دانستهبود! اما فارغ از بگومگوهای همیشگی شورای شهر تهران در این رابطه، این حواشی همواره از سوی مردم بیاهمیت تلقی شدهاست. چراکه مردم عادی در آوار مشکلات شهری، نامگذاری خیابانها و معابر را به بیهودهکاری این شورا تعبیر میکنند و عبارت تحقیرآمیز «بازی اسم - فامیل» را درباره آن به کار میبرند. اما چرا این کار نه فقط بیهوده نیست، بلکه اتفاقا مهم است؟ همچنین مدیریت شهری تا چه اندازه توانستهاست افکار عمومی را در اهمیت این کار اقناع کند؟ چرا نمونههای تغییریافته از سوی شورای شهر مورد توجه عموم قرار نمیگیرد؟ یا تا چه اندازه این نامگذاریها بر اساس پژوهشهای مبتنی بر جامعه اتفاق میافتد؟
سیاست تغییر نامها
چند سال پیش نشستی با عنوان «نامگذاری اماکن و خیابانهای تهران؛ سلیقهای، علمی یا مردمی» برگزار شد که در خلال مباحث مطرحشده در آن، اظهارنظرهای جالبتوجهی درباره این موضوع میتوان پیدا کرد. آرش نصراصفهانی، جامعهشناس معتقد است نام خیابان بیش از آنکه اسمی خنثی باشد، یک محتوای ایدئولوژیک را منتقل میکند. درواقع، صاحبان قدرت با این اسامی، ایدئولوژی و روایت تاریخی خود را به خاطره جمعی تحمیل میکنند. آنطور که این جامعهشناس تاکید دارد با تغییر روابط قدرت، ساحت نمادین شهر نیز تغییر میکند و قدرت مسلط آن را به تسخیر خود درمیآورد. در سوی دیگر اما امین عارفنیا، دبیر وقت کمیسیون نامگذاری شورای شهر معتقد بود: «احترام به خاطرات مردم هر محله» باید در انتخاب نامها لحاظ شود. او همچنین مخالف سیاسیشدن فرآیند نامگذاریهاست و میگوید: «اگر قرار باشد هر گرایش سیاسی در شورا و شهرداری بر نامگذاریها تاثیرگذار باشد و در دوره بعد حذف شود، این موضوع تبدیل به آفت خواهد شد.»
عباس عبدی، کارشناس علوم اجتماعی هم نامگذاریها را یکی از مهمترین موضوعاتی میداند که در تحولات شهری تاثیرگذار است. او میگوید: «سیاست تغییر نامها از گذشته تا امروز یکی از ابزارهای سیاستهای فرهنگی بودهاست. ولی بدون ورود به مصادیق این سیاست، لازم است شورای شهر یا هر مرجع دیگری که اقدام به تغییر نام میکند، ابتدا حق مالکیت معنوی خود را بر این فرآیند اثبات کند و سپس بر اساس این حق مالکیت تصمیم بگیرد که نام خیابان یا مکانی را تغییر دهد.» او معتقد است سیستمی که نامگذاریها را انجام میدهد، توجهی به مقبولیت نام جدید از سوی مردم نمیکند.» عبدی در اینباره تاکید دارد: «ممکن است این مساله باعث نپذیرفتن یک نام از سوی بیشتر مردم شود و مشکلاتی را ایجاد کند. البته در تمام موارد اینگونه نبودهاست و بهطورمثال نام خیابان انقلاب یا خیابان و میدان آزادی به دلیل اینکه در بستر خاص خود بهجای شاهرضا و آیزنهاور نشستند، از سوی جامعه مقبولیت لازم را پیدا کردهاند.»
حمید مسعودی، پژوهشگر اجتماعی هم معتقد است نامگذاری و تغییر نام میادین و معابر شهری دارای کارکردهای مختلفی است. او تسهیل مدیریت بهینه در شهر، هویتبخشی به فضاها، ایجاد احساس تعلق در بین شهروندان، مدیریت بهینه اطلاعات شهری شهروندان، تعیین جایگاه شهروندان و کسبه مستقر در آن و تشخیص نگرش به بافت خاص شهری را ازجمله این کارکردها میداند و میگوید: «کارکرد سیاسی نامگذاری معابر صرفا به معنای جوانب حکومتی و دولتی نیست، بلکه بیشتر نگاه از بالابهپایین را مطرح میکند.» به باور این پژوهشگر، کارکرد سیاسی زمانی میتواند تبعات کمتری داشتهباشد که همسو با سایر شاخصهای ذکرشدهباشد.
بیسلیقهگی در نامگذاری
یکی از اهداف تعیین نام خیابانها به اسم مشاهیر یا افراد سرشناس در حوزههای مختلف، شناساندن بیشتر زندگی یا دیدگاه آن افراد به مردم است. اما حقیقت تلخی وجود دارد مبنی بر اینکه این شیوه کمترین تاثیر را در میزان شناخت این افراد بین توده مردم داشتهاست. در ویدئوی کوتاهی که یکی از رسانههای محلی کاشان تهیه کرده، از برخی مردم حاضر در میدان کمالالملک این شهر سوال میشود که آیا میدانند کمالالملک چه کسی بودهاست؟ جالب اینکه از هفت نفر پاسخدهنده به این پرسش تنها دو نفر اشاره کوتاهی به افتخار هنر ایران دارند. با ذکر این نکته که اشاره آن دو نفر هم پر از ایراد و اشکالات تاریخی است. همین قصه را میتوان به بسیاری از خیابانها و معابر دیگر هم تعمیم داد.
این فقدان شناختها بعضا باعث تعارضهای مضحک و البته تلخی هم میشود. مصداق بارز این تضادها هم خیابان بابی ساندز در تهران است. تا پیش از سال ۱۳۵۷ اهالی پایتخت خیابان منتهی به ساختمان سفارت انگلستان را به نام سیاستمدار کهنهکار انگلیسی یعنی وینستون چرچیل میشناختند. این نام تا سال ۵۹ هم پابرجا بود، اما جو آن سالهای ابتدایی انقلاب همراه شد با ذوق چند دانشجوی انقلابی و عاصی از سیاستهای بریتانیا تا نام این خیابان به نام بابی ساندز تغییر پیدا کند. مبارز معروف ایرلندی که در ۱۸سالگی به ارتش آزادیخواه ایرلند پیوست و در رویای آزادی و استقلال ایرلند شمالی کوشید و سرانجام در ۲۷سالگی در زندان بلفاست، در شصتوششمین روز از اعتصاب غذایش درگذشت. ماجرای نشناختن پیشینه این فرد از نحوه مرگ او آغاز میشود، چراکه تا سالهای سال اغذیهفروشی بزرگی در این خیابان به نام این مبارز فعالیت میکرد! پارادوکس خندهدار یعنی نام اغذیهفروشی به نام فردی باشد که به واسطه اعتصاب غذا درگذشتهاست!
دیدگاه تان را بنویسید