فردا بررسی میکند؛ آیا ما در گذشته آدمهای شادتری بودیم؟
خنده در تاریکی
حالا چند روزی است که فهرستی از کشورهای شاد جهان به گواه نظرسنجی موسسه گالوپ دارد در میان کاربران فضای مجازی دست به دست میشود، اینکه کشور نروژ همچنان در صدر فهرست خوشحالترینهاست و ایران در رتبه 110 این فهرست قرار دارد و البته که افغانستان در رتبه 137 یعنی در آخرین رتبه قرار دارد. نیازی به خواندن پژوهشهای پرافاده موسسههای تحقیقات جهانی نیست تا متوجه شویم ما چقدر در گذشته نسبت به این روزها خوشحال بودیم؛ چرا که آنچه به چشم میآید نیازی به پژوهش ندارد! اینکه ما پیشتر از اینها آدمهای شادتری بودیم. موضوع شادمانی اما آنقدر موثر بوده که حتی محققانی در پی اثبات این بودهاند که بخش قابلتوجهی از شادمانی آدمها ژنتیکی است! علامت تعجب انتهای جمله قبلی معطوف به نتایج همان تحقیق است که ثابت میکند ۵۰درصد از شادی افراد توسط ژن آنها تعیین میشود. ژن یعنی شانس! همین است که دوست نداریم چندان دل ببندیم به این پژوهشها اما آشکارتر از نتایج تحقیقاتی از این نوع این سوال است که «چرا طفلی به نام شادی، دیری است گم شده است؟» چرا شادیهای ما کمرنگ یا حتی محو شدهاند؟ مهمتر از این چراها اینکه اصلا چه چیزی ما را شاد میکند؟ رضایت درونی از موفقیتهای احتمالی یا بهترشدن شرایط زیستی جامعه اطرافمان؟ این مفهوم مهم در زندگیمان چند ساحت تاثیرگذار دارد؟ همین فهرست تازه بهانه خوبی است برای فکر به این موضوع که شادی کجا رفت؟
قفل شادی، کلید دارد؟
نه در معنای لغوی که به لحاظ مفهومی تعریف ثابتی از شادی وجود ندارد. بیشمار مولفه در تعریف این مفهوم مطرح است که همین موضوع باعث میشود نتوانیم یک تعریف ثابتی از آن ارائه دهیم. برخی شادی را فضیلتی میدانند که با تحولات اخلاقی درونی بهدست میآید، بعضی از آن تعریف دم دستتری همسو با لذت دارند که حتی با رفتن به یک مهمانی و سفر هم بهدست آورده میشود و دیگرانی هم هستند که شادمانی را نه یک تحول رفتاری آنی که در یک فرآیند طولانی تعریف کردهاند، به این معنا که آنها باور دارند ما وقتی شاد هستیم که در حال رشد باشیم اما اصلا شادی، عیار سنجشی دارد که بتوانیم بر مبنای آن شادبودنمان را اندازه بگیریم؟ میشود بیآنکه اشرافی به شادی داشته باشیم، شاد باشیم؟ و ممکن است کسی در بدبختی غرق باشد و خیال کند که شاد است؟
جامعه، شادمانی را میسازد
از شادمانیهای بیسبب و گذرای روزانه بگذریم، اینکه نم بارانی ببارد یا اینکه دوستی قدیمی را ببینیم یا حتی جای پارکی در شلوغی خیابانها پیدا کنیم که مرادمان از شادی مفهوم فراگیرتری است. بسیاری معتقدند اساسا درحالحاضر شادی از حوزهخصوصی به زندگیعمومی منتقل شده است. دکتر فریده حمیدی، روانشناس هم آنطور که به فردا میگوید باید به تاثیر ساحتهای اجتماعی شادی توجه کنیم تا اینکه آن را به توصیههایی برای احساس شادمانی بیشتر محدود کنیم اما این ساحتها کدامند؟ فریده حمیدی میگوید: «سلامت بهداشتروان که شاخص شادمانی تاثیر بسیار در آن دارد معطوف به زیرمجموعههایی در حوزههای سلامت و درمان، آموزش، اقتصاد و فرهنگ است.» در نگاه اول این گفته بسیار کلی بهنظر میرسد اما وقتی به مصداقهای جزئی آن نگاه کنیم متوجه تاثیر شگفت عوامل اقتصادی، سیاسی و اجتماعی در میزان شادمانیمان میشویم.
ما آدمهای غمگینتری شدهایم؟
اگر ساحتهای موثر در میزان شادمانی را که فریده احمدی روانشناس به آن تاکید دارد، ملاک قرار بدهیم احتمالا با توجه به شرایط کنونی جهان ما باید آدمهای غمگینتری شده باشیم. موسسه نظرسنجی گالوپ درباره این احتمال ما یک پاسخ صریح دارد: «بله ما آدمهای غمگینتری نسبت به گذشته هستیم.» این موسسه بنا بر یک سنت دیرپا که از سال۱۹۷۹ آغازشده یک نظرسنجی در پایان هر سال با موضوع امید و شادمانی و روند انتظارات از وضعیت اقتصادی انجام میدهد. نتایج این نظرسنجی که بهمن گذشته منتشرشده بیانگر این نکته است که در پایان سال2022 امید و شادمانی در سراسر جهان به نسبت سال گذشته رو به کاهش بوده و ترس از مشکلات اقتصادی پیشرو همچنان زیاد و بهطور پیوسته رو به افزایش است اما این نظرسنجی سوی امیدوارانهای هم دارد. به این معنا که در بخشی از این نظرسنجی آمده است: ۳۸درصد از جمعیت جهان درحالحاضر تصور میکنند که سال جدید بهتر از سال گذشته خواهد بود، ۲۸درصد اما انتظار دارند سال بدتری پیشرو داشته باشند و ۲۷درصد نیز معتقدند که سالجدید مانند سال گذشته خواهد بود و تغییرات محسوسی بهوجود نخواهد آمد.
شادمانی در خلأ
چند سالی است که در روزهای آخر سال جدولی از نام کشورهای شاد جهان منتشر میشود؛ جدولی که قرار است میزان سرانه شادی جوامع آنها را رتبهبندی کند. این رویه از حدود یک دهه پیش به همت سازمان مللمتحد صورت میگیرد. فارغ از این رتبهها و میزان واقعیبودن جایگاه کشورها در این جداول نگاهی به معیارهای آنها برای سنجش شادمانی جالبتوجه است. گزارش اخیر در این حوزه ۶متغیر را برای سرانه شادی در کشورها در نظر گرفته است: سطح درآمد، پشتیبانی اجتماعی، درازای عمر در عین تندرستی، اعتماد به دولت و شغل، آزادی برای انتخاب مسیر زندگی شخصی و بخشندگی. این معیارها از آنجایی جالب توجه به نظر میرسند که میتوانند همچون عیاری شخصی برای هر کدام از ما کاربرد داشته باشد، به این معنا که خود ما هم میتوانیم جایگاهمان را براساس این معیارها بسنجیم تا حدوحدودی از وضعیت شادمانیمان را بسنجیم. فریده احمدی معتقد است مفهوم شادمانی چیزی نیست که در خلأ شکل بگیرد. او میگوید: «تاثیر شرایط یک جامعه درصد قابلتوجهی در میزان رضایت شخصی ما از زندگی یا همان شادی دارد. به همین دلیل است که نمیتوان شادی را همچون واکسن به شهروندان تزریق کرد و باید توصیههایی داشت که با این کارها انسانهای شادتری باشیم. وقتی دسترسی ما به امکانات آموزشی و بهداشتی سهل و ارزانتر باشد طبیعتا رضایت شخصی ما از زندگی بیشتر خواهدبود.»
دیدگاه تان را بنویسید