یادداشت جنجالی سردبیر وبسایت هاآرتص
دیگر نمی توانم تظاهر کنم. حالا که «عایلت شاکد» وزیر عدالت اسراییل صریحا پرتاب سنگ را مساوی تروریسم اعلام کرد و تصویب لایحه ای را پیش برد که برای سنگ اندازان تا ۲۰ سال زندان در نظر می گیرد، دیگر نمی توانم تظاهر کنم.
بیان آنچه می خواهم بنویسم برایم آسان نخواهد بود.
پیش از این من یکی از آنهایی بودم که با الصاق برچسب آپارتاید به اسراییل مشکل داشتند. من یکی از آنهایی بودم که دلیل می آوردند درست است که سیاست های شهرک سازی و اشغالگری اسراییل ضد دموکراتیک و خشن و یک جور خودکشی با پنبه است، اما اسراییل را نمی توان آپارتاید نامید.
حالا، با ملاحظه حوادث چند هفته ی گذشته، دیگر جز آن آدمها نیستم.
بعد از اینکه دیدم تروریست ها یک خانه فلسطینی را در کرانه ی باختری با بمب به آتش کشیدند، خانواده ای را نابود کردند، یک نوزاد ۱۸ ماهه و پدرش را به قتل رساندند، و مادرش را به ۹۰ درصد سوختگی جسمانی مبتلا کردند، دیگر به آن طرز تفکر تعلقی ندارم. بر آن بیافزایید این مسئله را که دولت اسراییل حکم داده است این خانواده فلسطینی مشمول حمایت و غرامت مالی نخواهد شد، همان حمایت و غرامتی که به طور خودکار برای اسراییلی های قربانی تروریسم (از جمله برای شهرک نشینان) منظور می شود.
دیگر نمی توانم تظاهر کنم. حالا که «عایلت شاکد» وزیر عدالت اسراییل صریحا پرتاب سنگ را مساوی تروریسم اعلام کرد و تصویب لایحه ای را پیش برد که برای سنگ اندازان تا ۲۰ سال زندان در نظر می گیرد، دیگر نمی توانم تظاهر کنم.
قانون مزبور تصریح نمی کند که فقط شامل سنگ اندازان فلسطینی می شود. لازم نبود تصریح کند.
هنوز یک هفته نگذشته بود که، یهودیان هوادار شهرک سازی در یکی از شهرک های کرانه باختری سنگ و ابزار آلات و شیشه پر از ادرار به سمت سربازان و نیروهای پلیس اسراییلی پرتاب کردند، و «بنیامین نتانیاهو» در واکنش به این رخداد، بلافاصله دست تفضل بر سر این سنگ اندازان یهودی کشید و وعده شان داد که صدها خانه شهرکی جدید خواهد ساخت.
اعمال قانون بدین صورت درآمده است. دو مجموعه کتاب. یکی برای «ما»، و یکی هم برای اینکه بیاندازیم جلوی «آنها». آپارتاید.
ما همانی هستیم که به دست خود ساخته ایم. ما همانی هستیم که به دست خود مرتکب می شویم، و همان آسیبی که به هزاران طریق به میلیون ها نفر انسان دیگر می رسانیم. ما همانی هستیم که چشم خود را به رویش می بندیم. اسراییل ما همانی است که حالا شده است: آپارتاید.
سابقا زمانی بود که من بین سیاست های «بنیامین نتانیاهو» و این کشور که مدتهاست عاشقش هستم فرق می گذاشتم.
دیگر چنین فرقی قائل نیستم. هر روز که خواب بر می خیزیم باید منتظر جنایت جدیدی باشیم.
من سابقا آدمی بودم که دوست داشت چنین فکر کند که محدودیت های اخلاقی و دموکراتیک (یا در غیاب آن، موانع عملی) وجود دارد که نمی گذارد نخست وزیر اسراییل آنقدر که دلش می خواهد به حضیض فرو برود، آنقدر که دلش می خواهد در مقابل هواداران متکبر آپارتاید تعظیم کند، و بدین وسیله قدرت خود را تحکیم کند.
دیگر چنان آدمی نیستم. با انتخاب «دنی دانون»، دیگر این چنین فکر نمی کنم.
حالا که گزینه ی منتخب نخست وزیر برای نمایندگی همه ی ما، برای نمایندگی تمام اسراییل در سازمان ملل، کسی است که لایحه الحاق کرانه باختری را پیشنهاد کرده است، دیگر چنین طرز فکری ندارم. چنین قانونی عملا منجر به ایجاد مناطق اختصاصی برای فلسطینیان می شود که بدون دولت و محروم از حقوق انسانی اساسی خود در آن زندگی کنند.
کسی که همه ی ما را در سازمان ملل متحد نمایندگی خواهد کرد، کسی که از جانب ما با «جهان سوم» سخن خواهد گفت، همان کسی است که پناهجویان آفریقایی در اسراییل را «یک بلا و آفت ملی» نامید.
کسی که قراراست نماینده همه ی ما در سازمان ملل متحد باشد همان سیاستمداری است که تصویب لایحه ای را پیشنهاد داد که هدف از آن زمینگیر کردن سازمان های مردم نهاد چپگرا و حامی غیرنظامیان فلسطینی و مخالف اشغالگری بود، حال آنکه به دولت چراغ سبزی نشان می داد تا به حمایت خود از ان جی او هایی ادامه دهد که راستگرا و مظنون به انتقال پول برای حمایت از خشونت یهودیان شهرک نشین هستند.
آپارتاید در اسراییل به چه معناست؟
آپارتاید یعنی آن خاخام یهودی که پیشگام حمایت از تفکیک نژادی، نابرابری، نژادپرستی، و انقیاد است.
آپارتاید یعنی «آوی دیچر» نماینده حزب لیکود در کنست و رییس سابق «شین بت» که روز یکشنبه خواستار جاده ها و بزرگراه های جدا و مجزا برای یهودیان و عرب ها در کرانه باختری شد.
آپارتاید یعنی صدها حمله ای که شهرک نشینان علیه املاک، وسایل امرار معاش، و جان و مال فلسطینیان مرتکب می شوند و هیچ محکومیت، مسئولیت، یا حتی مظنونیتی هم به همراه ندارد. آپارتاید یعنی فلسطینیان بی شماری که بدون محاکمه زندانی می شوند، بدون محاکمه گلوله می خورند و کشته می شوند، هنگام فرار از پشت گلوله می خورند بی اینکه دلیل موجهی داشته باشد.
آپارتاید یعنی اینکه مسئولان اسراییلی از ارتش، پلیس، دادگاه های نظامی، و بازداشت های اداری بیرحمانه استفاده می کنند نه فقط برای متوقف کردن تروریسم، بلکه برای بستن هرگونه راهی که برای اعتراض مسالمت آمیز پیش روی فلسطینیان است.
اواخر ماه گذشته، در مواجهه با اعتراض صریح رییس «انجمن پزشکی اسراییل» و گروه های حقوق بشری که با شکنجه مبارزه می کنند، اسراییل قانون دولتی «جلوگیری از آسیب حاصل از اعتصاب غذا» را به اجرا گذارد. این قانون به مسئولان زندان اجازه می دهد چنانچه جان اعتصاب کننده را در خطر بدانند، او را به زور وادار به خوردن غذا کند.
«گیلاد اردان» وزیر امنیت عمومی دولت «نتانیاهو» که شدیدا بر تصویب این لایحه اصرار ورزید، اعتصاب غذای زندانیان امنیتی فلسطینی را که ماه هاست بدون اتهام یا دادرسی زندانی هستند «نوع جدیدی از حملات تروریستی انتحاری» خواند که «از طریق آن دولت اسراییل را به خطر خواهند انداخت».
فقط تحت نظامی که تا سر حد آپارتاید منحرف شده است دولت نیاز دارد اعتراض خشونت پرهیز را تروریسم خطاب کند.
سالها پیش، در آپارتاید آفریقای جنوبی، یهودیانی که عاشق کشور خود بودند و از سیاستهایش بیزار بودند، شجاعانه به روش های مسالمت آمیز متوسل شدند تا رژیمی نژادپرست و ناقض حقوق بشر را به زانو درآورند.
کاش ما در اسراییل از سرمشق آنها پیروی کنیم.
منبع: Haaretz / Bradley Burston
دیدگاه تان را بنویسید