خبرگزاری فارس: بهروز فرهمند کارشناس مسائل سیاسی طی یادداشتی به بررسی به رسمیت شناختن قدس شریف به عنوان پایتخت رژیم صهیونیستی پرداخت. متن این یادداشت به شرح ذیل است: شاید تنها یک آدم غیرقابل پیش بینی -مانند ترامپ- بتواند همگرایی و نزدیکی عبری- عربی بی سابقه میان موجودیت صهیونیستی و رژیم سعودی را -ناخواسته- با یک حرکت انتحاری در شطرنج سیاست دستخوش تزلزل کند، آن هم بدون آن که دستاورد ملموس و درخوری را به حساب خزانه کاخ سفید بریزد. این، اما ظاهر ماجرا و تنها یک روی سکه است. به بیان دیگر، میتوان چنین پرسید: در هنگامهای که برای نخستین بار در تاریخ، دو متحد سنتی آمریکا در منطقه- سعودی و اسراییل- چنین آشکار و بیپرده و به بهانه همداستانی علیه ایران- که هر سه، خار چشم و دشمن مشترک مینامندش- به یکدیگر نزدیک شدهاند، چرا آقای ترامپ باید با اعلام انتقال سفارتخانه ایالات متحده به سرزمین «قدس»، سراسر جهان اسلام و عرب را علیه این تصمیم خطرناک بشوراند و همگرایی عربی- عبریای را - که پیشتر به آن اشاره شد- با یک گسل مرگبار روبرو کند؟ همچنین میتوان پرسید: مگر نه این که رئیسان جمهور آمریکا از سال ١٩٥٢ میلادی - که کنگره
این کشور انتقال سفارت را به بیتالمقدس تصویب کرد- هر شش ماه یک بار این تصمیم را به تعویق انداخته بودند و خود ترامپ نیز یک بار چنین کرده بود، پس چه شد که در این بازه از زمان تصمیم گرفت نام خودش را در تاریخ به عنوان نخستین رییس جمهور آمریکا ثبت کند که به گفته برخی تحلیلگران نشان دهد، روند سازش و به اصطلاح «معامله قرن»، چیزی جز یک فریب توخالی نبوده است. درست که انتقال سفارت ایالات متحده به بیت المقدس، وعده انتخاباتی دونالد ترامپ بود و - بیش و کم- احتمال اجرایی شدناش در دولت او میرفت، اما باز هم باید پرسید: چرا اکنون؟ ... برخی تحلیلگران در پاسخ میگویند، پیوند عربی- عبری چنان در پشت پرده محکم شده که مردان کاخ سفید از فروپاشی آن، سر سوزنی نگرانی ندارند و به موجب همین اطمینان خاطر است که ترامپ انتقال سفارت به بیت المقدس را امضا میکند، بی آن که نگران روابط پشت پرده و بدهبستانهای سازشکارهای عرب با تل آویو باشد. همین چندی پیش بود که نیویورک تایمز نوشت: در یک کمیته کاری شامل جارد کوشنر- داماد ترامپ- سه یهودی ارتدکس و دیوید فریدمن- سفیر آمریکا در اسرائیل که از موافقان سرسخت انتقال سفارت به قدس اشغالی هستند-
پروژهای طراحی شده که بر اساس آن، فلسطینیها باید از قدس اشغالی چشمپوشی کنند و به ادامه وجود شهرکها در ساحل غربی رضایت دهند. نیویورک تایمز همچنین نوشت: محمد بن سلمان- ولیعهد سعودی- در چارچوب این طرح، به محمود عباس پیشنهاد کرده است؛ «ابودیس» -شهرک تاریخی در شرق بیتالمقدس- را به عنوان پایتخت بپذیرد. در شهریور امسال و در آستانه نشست سالانه سازمان ملل نیز روزنامه اسرائیل الیوم به نقل از یک مسئول ارشد فلسطینی نوشت: جارد کوشنر از محمود عباس- رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین- خواسته، هرگونه اقدام علیه اسراییل را برای چهار ماه متوقف کند تا آمریکا طرح سیاسی پیشبرد مذاکرات را روی میز بگذارد. نام جارد کوشنر پیش از آن نیز در خبرهای مربوط به روند سازش بارها بر زبان افتاد. از جمله، آن جا که در آبان ماه همین امسال، روزنامه پولیتیکو -چاپ آمریکا- به نقل از یک منبع آگاه در کاخ سفید نوشت: کوشنر به همراه دو مقام دیگر آمریکایی به ریاض رفته تا با مقامات سعودی- به صورت محرمانه و ویژه- درباره صلح فلسطین- اسرائیل گفت و گو کنند. در همان وقت از این سفر، به عنوان سومین سفر کوشنر به منطقه نام برده شد. همچنین در همان روزها دیوید
ایگناسیوس- تحلیلگر- در واشنگتن پست با اشاره به سومین سفر کوشنر به ریاض نوشت: کوشنر و شاهزاده محمد بنسلمان چند شب تا چهار صبح بیدار میماندند و استراتژی طراحی میکردند. موضع ضد ایرانی کوشنر نیز زبانزد است. او چندی پیش در اندیشکده بروکینگز گفت: کشورهای عربی به این نتیجه رسیده اند که دیگر اسرائیل دشمن شان نیست و به ترتیب ایران، داعش و افراطگرایی دشمن آنها است. با این شرایط، اگر بپذیریم واشنگتن رابطه میان ریاض و تل آویو را طراحی و راهبری میکند و سر سوزنی نگران به خطر افتادن این پیوند نیست، همچنان میتوان پرسید: تصمیم ترامپ در اعلام انتقال سفارت به بیت المقدس، در «وقت مناسب» اعلام شد و از نظر زمانی، رییس جمهور آمریکا آیا دچار خبط و خطا نشده است؟ شاید پاسخ این پرسش در همین نام بیشتر خلاصه نشود: جرارد کوشنر! داماد و مشاور بلندپایه ترامپ که پیشتر به آن اشاره شد، در چند ماه اخیر موجب تشویش و دلواپسی رییس جمهور آمریکا و تیم او در کاخ سفید شده است. پس از آن که رسانههای آمریکایی نوشتند: مایکل فلین- مشاور پیشین و مستعفی امنیت ملی در دولت ترامپ- در اعترافاتش گفته است، جرارد کوشنر همان فردی است
که به فلین گفته بود، با دولتهای خارجی- از جمله روسیه- تماس بگیرد، نگرانیها درباره آینده سیاسی این جوان مسالهدار -به شدت- بالا گرفت و در ادامه، کوشنر به پنهانکاری در پرونده «راشا گیت» متهم شد. کار به آن جا کشید که به گزارش خبرگزاری آسوشیتدپرس و به نقل از یک منبع آگاه، کوشنر به وسیله تیم بازرس ویژه پرونده بازجویی شد و در همان روزها برخی رسانهها نوشتند: شهادت فلین و سپس به میان آمدن نام داماد ترامپ میتواند دولت پدر زنش را زمین بزند. در یک نمونه، شبکه سی ان ان گزارش داد، ماجرای فلین جدیترین موردی است که در ۴۰ سال اخیر، دولت آمریکا را تهدید میکند و میتواند ریاست جمهوری ترامپ را به مخاطره افکند. واشنگتنپست نیز به نقل از کارشناسان مسائل امنیت ملی نوشت: فلین میتواند درباره مراوداتش با جرارد کوشنر زبان به سخن بگشاید و درباره کانالهای مخفیاش با روسها نکتههایی را بازگو کند. این روزنامه افزود: اگر فلین درباره تبانی ترامپ با روسها شواهد مستقیم ارائه کند، شمارش معکوس برای پایان روزهای ترامپ در قدرت آغاز شده است. در این میان، کوشنر پروندههای نیمه گشوده دیگری هم دارد. برای نمونه، رسانههای آمریکایی
نوشتهاند: کوشنر برای هشت سال با جنسیت مونث اطلاعاتش را به عنوان رای دهنده ثبت کرده است! به گزارش خبرگزاری فرانسه به نقل از شبکه سی بی اس، کوشنر اسنادش را -برای دریافت مجوز امنیتی کاخ سفید- با اطلاعات نادرست پر کرده است. همچنین به نوشته پایگاه اینترنتی هیل، او درخصوص استفاده از حساب پست الکترونیکی شخصیاش برای کارهای دولتی دردسر آفریده است. کوتاه سخن این که ماجرا برای آقای ترامپ، ماجرای خلاص شدن از دست یک داماد چموش و پرحاشیه نیست. ماجرا به حیات و ممات سیاسی شخص ترامپ و دولتش باز میگردد که او را مجاب میکند، برای دور کردن افکار عمومی و رسانههای کشورش از یک پرونده خطرناک، با دست خودش پرونده خطرناک دیگری را بگشاید که در جهان عرب به «بوسه مرگ» بر روند صلح - شما بخوانید: سازش- تعبیر شود.
دیدگاه تان را بنویسید