مردم چه نمرهای میدهند؟
وقتی محبوبیت مدیری بین مردم مثلاً، به ۷ درصد سقوط میکند، تورم افسار پاره کرده و مردم را به سختی میاندازد، صفهای دهه شصت گوشت یخی بازمیگردد...
کیهان: جعفر بلوری طی یادداشت نوشت: در مباحث علم روانشناسی، موضوع مهمی مطرح میشود با عنوان «بازخورد» (Feedback) که توجه به آن برای رسیدن به یک هدف از پیش تعیین شده، اهمیت ویژهای دارد و میتواند حتی بعضا، در سرنوشت فرد، موسسات و شرکتها «بسیار» موثر واقع شود. بازخوردها مدتی پس از پیاده سازی یک ایده یا طرح، خود را نشان میدهند. اگر بازخورد مثبت بود (ما را به هدف نزدیک کرد) آن مسیر تا رسیدن به نقطه مطلوب ادامه مییابد. اگر منفی بود (از هدف دورمان کرد) کمک میکند مسیر را تصحیح کرده و اجرای طرح ادامه یابد. چیزی شبیه به قطب نما. مثلا دانشآموزی را تصور کنید که قصد شرکت در کنکور سراسری را دارد. برای این نوجوان ۱۸ ساله «هدف»، قبولی در کنکور است و چه بسا او سرنوشت خود را به این آزمون مهم گره زده ببیند.
این دانشآموز به یک برنامهریزی دقیق و حساب شده نیاز دارد. اگر این برنامهریزی بر پایه احساسات، خوش خیالی و بدون توجه به مشورت کارشناسان ریخته شود، در همان یکی دو ماه نخست، «بازخورد» خوبی نخواهد یافت و خیلی زود از خواندن درس مثلا خسته خواهد شد. این بازخورد منفی در واقع یک «هشدار» و «علامت خطر» است که نوجوان یادداشت ما را متوجهاشتباهاتش میکند تا راه را تصحیح کند. بازخوردها در یک طرح یا نقشه (اینجا قبولی در کنکور) حیاتیاند و کمک میکنند مسیر اصلاح شود. بازخوردها اگر مثبت شد یعنی نقشه راه درست است و باید به همین شکل ادامه داد تا در نهایت موفق شد و به هدف نهایی رسید. روانشناسان میگویند، «موفقیت» در هر سطحی از مسیر و راه طی شده، باعث تشویق و تشویق هم باعث افزایش روحیه و افزایش سرعت پیشرفت (اینجا یادگیری) میشود. اگر این دانشآموز درست برنامهریزی کرده و نتایج ۲ ماه درس خواندن را به شکل «یادگیری خوب و سریع» مشاهده کند، قطعا با روحیه بهتری این روند را ادامه خواهد داد. نوجوان، اما اگر بازخورد خوبی ندید، «عقل» حکم میکند، با یکی دو کارشناس مشورت کند تا مسیر اصلاح شود. این دانشآموز اگر بر ادامه همان راه غلط اصرار داشته باشد ۵ حالت دارد: یا مجنون است، یا متوهم است یا لج باز. شاید هم هدفش اصلا آن چیزی که میگوید نیست و در سر طرح و نقشه دیگری دارد! احتمال پنجم هم این است که، مرد این میدان نیست و ناتوان است. جمعبندی این چند پاراگراف این میشود که، «بازخوردها مهماند، چون علائمی هستند که نشان میدهند، مسیر درست است یا غلط.» این وضعیت را شاید بتوان درباره مسائل مهمتر و کلانتر نیز مطرح کرد. مثلا در کشورداری... بخوانید: بازخورد این ۶ سالی که دولت در دستان اصلاحطلبان، اعتدالیون و سازندگی است، تا به امروز چگونه بوده؟ بیایید در حوزههای مختلف بشماریمشان: در حوزه اقتصاد وضعیت تولید، وضعیت فساد، احتکار و اشتغال چگونه است؟ وضعیت تورم چطور؟ قیمت خودرو، گوشت، مرغ، تخم مرغ، کاهو و...؟ وضعیت هیچ یک از این موارد که نام بردیم و مواردی که نام نمیبریم خوب نیست. این یعنی «بازخورد» نقشه راهی که ۶ سال است دولت، با آن کشورداری کرده است «مثبت» نیست. در این شرایط چه باید کرد؟ طبیعی است که باید «نقشه راه» را تغییر داد. اما دولت با زبان و عمل نشان داده، هیچ توجهی به بازخوردها ندارد. صف طولانی گوشت، افزایش لجام گسیخته قیمتها، افزایش قاچاق کالا و... علائمی هستند که نشان میدهند، مسیراشتباه است. اما جریانهای سیاسی نزدیک به دولت چه پاسخی برای این «بازخوردها» دارند؟ نقشه راه درست است، اما نمیگذارند. اگر اجازه میدادند با آمریکا همه مسائل را حل کنیم، این طورنمی شد. همین حالا هم اگر اجازه بدهند برویم و با آمریکا مشکلاتمان را حل کنیم، اوضاع بهتر خواهد شد. تقصیر ما نیست، آمریکا زیر تعهداتش زده چرا از ما گِله میکنید؟ تقصیر ماست، روی موشک نوشتیم اسرائیل باید از صحنه روزگار محو شود، برجام به نتیجه نرسید. کیهان دعا کرد برجام هوا شد. برجام عالی است، چون باعث شد بین آمریکا و اروپا شکاف ایجاد شود و این اواخر... اگر برجام نبود، به جای صف گوشت باید دنبال صف پناهگاه بودیم؟ خبری نشده که، فقط ماکارانی و رب گران شده است. این خلاصه آن چیزی است که، خالقان برجام برای توجیه چرایی «وضع موجود» آوردهاند که در این باره باید گفت: مگر برجام، فتحالفتوح نبود. مگر قرار نبود با برجام، تحریمها بالمره لغو (و نه تعلیق) شود و کاری کنید که مردم دیگر به یارانه و... نیاز پیدا نکنند. مگر نگفتید تورم را ریشهکن کرده و عزت را با همین مذاکرات به پاسپورت ایرانی برمیگردانید؟ مگر نگفتید اگر مشکلات راهحل نداشت اصلا کاندید نمیشدیم؟ اگر نمیگذارند، چرا اصلا در انتخابات شرکت و برای پیروزی این همه تلاش و بد اخلاقی کردید و گفتید اگر رقیبتان رای بیاورد، در پیادهروها دیوار میکشد، اینترنت را قطع و چادر را اجباری میکند! این همه بداخلاقی و تلاش برای رسیدن به قدرت با آگاهی از این صورت گرفت که، قدرتی نخواهی داشت؟! اصلا بفرمایید چگونه نمیگذارند؟ شما که دشمن، هر امتیازی -تاکید میشود هر امتیازی- خواست نقدا دادید. آژانس بینالمللی انرژی اتمی مگر، ۱۳ بار اجرای صددرصدی تعهدات ما را تایید نکرده است. آژانس حتی گفته، ایران بیش از تعهداتش عمل کرده است. پمپئو ۱۲ شرط برای مذاکره گذاشته که اجرای آنها یعنی بازگشت کشور به قبل از سال ۵۷! آیا شما میخواهید به گذشته بازگردید؟ آیا در مذاکرات موشکی قرار است، بر تواناییهای موشکی ما اضافه شده و از تواناییهای موشکی آمریکا کاسته شود یا برعکس؟ چطور میخواهید به کشوری اعتماد کنید که هیچ کشوری در دنیا به آن اعتماد ندارد و هیچ ابایی هم از خیانت ندارد؟ آیا ترامپ واقعا قابل اعتماد است که قصد مذاکره با او را دارید؟ و. یکبار گفتید، تقصیر آمریکا بود چرا به دولت خرده میگیرید. یک بار گفتید، اصلا خوب شد، یک مزاحم رفت! یک بار دیگر گفتید برجام را خدا آورد و یکجا نیز اعلام کردید برجام با دعای کیهان رفت (خدا برد)! این همه تناقض از چیست؟! بازخوردهای وحشتناکی که امروز میبینیم، نه بهخاطر آن چیزی است که ادعا میشود بلکه، بهخاطر طرح و «نقشه راهی» است که دولت در دست دارد. وقتی نقشه راه غلط است، بیشترین تلاشها، بهترین و تواناترین مدیران و وزیران هم به بیراهه خواهند رفت. اما نقشه دولت مگر چگونه است که به هدف نزدیک هم نمیشویم؟ «نگاه به بیرون» آن هم صرفا به چند کشور غربی، بدون توجه به ظرفیتهای عظیم داخلی و ظرفیتهای موجود در سایر کشورها شاید، خلاصه نقشه راه دولت در این ۶ سال بوده است. آنچه روز دوشنبه رخ داد، یعنی افتتاح فاز ۳ پالایشگاه نفت ستاره خلیجفارس، اتفاق بزرگی بود. این را رئیسجمهور محترم نیز پس از افتتاح تایید کرد. حرکت عظیمی که عدهای از جوانان کشورمان بدون ذرهای تکیه بر خارج رقم زدند. با این اقدام، به گفته مسئولین محترم، «افزون بر جهش قابل توجه در تولید بنزین، نفتگاز و گاز مایع (الپیجی)، کمبود خوراک مجتمعهای پتروشیمی را هم از این پالایشگاه تامین و به عرضه ارز در کشور از سوی پتروشیمیها کمک شد.» این کار با همت سپاه و با تکیه بر تواناییهای علمی و فنی کشور انجام شد و نیاز به واردات بنزین را «صفر» کرد! این یعنی «بازخورد مثبت» و بازخورد مثبت هم یعنی، راه درست است و باید آنرا ادامه داد. این یک نمونه از نتیجه اعتماد به ظرفیتهای داخلی است که دولتمردان محترم باید به آن توجه داشته باشد. وقتی محبوبیت مدیری بین مردم مثلاً، به ۷ درصد سقوط میکند، تورم افسار پاره کرده و مردم را به سختی میاندازد، صفهای دهه شصت گوشت یخی بازمیگردد، وقتی میان این همه احتکار و گرانفروشی و تخلف جای خالی سازمان عریض و طویلی مثل تعزیرات حکومتی، خالی حس میشود، و در چنین وضعی به خودمان نمره ۲۰ یا ۵/۱۹ میدهیم، یعنی به بازخوردها و هشدارها توجهی نداریم. یا از تغییر ریل میترسیم، چون آنرا به معنای «پذیرفتن شکست» تلقی میکنیم. شاید هم اصرار به ادامه این راه، دلایل دیگری دارد که ما از آن سر درنمیآوریم. دلیل هرچه هست، دولتمردان محترم توجه داشته باشند که نمره را مردم باید به آنها بدهند نه خودشان. ما هم مطمئن نیستیم، اما شنیدهایم، مردم با دیدن این بازخوردها، به «نقشه راه» دولت، حداکثر نمره ۷ دادهاند!
دیدگاه تان را بنویسید