تحلیل از چپ و راست؛
اولویتهای دولت سیزدهم
در بسته پیشرو تحلیلهای سیاسی را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بخوانید.
گروه سیاست سایت فردا – طبیعی و واضح است که تحلیلگران در عرصه سیاست به موضوعات مختلف از منظر خود و با گرایش سیاسی خود مینگرند و مینویسند. در اینجا اما سعی داریم با کنار هم قرار دادن این تحلیلها ، مسائل را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بررسی کنیم.
در بسته پیشرو تحلیلهای سیاسی را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بخوانید.
اولویتهای بازسازی انقلابی
عبدالله گنجی، مدیرمسئول روزنامه «جوان» در سرمقاله امروز نوشته است: «مقام معظم رهبری در اولین دیدار اعضای دولت سیزدهم از جمله نیازمندیهای کشور در حال حاضر را بازسازی عرصه مدیریت کشور دانستند که حیطه آن ابعاد گستردهای را دربر میگیرد. قبل از اینکه به موضوع بپردازیم ذکر این نکته مهم است که رهبری متناسب با چشماندازی که از حرکت هر دولت دارند، در بدو کار نکاتی را به آنان میفرمایند که ممکن است بازخوانی آن ۱۰ سال دیگر، راز و فلسفه آن را آشکار سازد. هنوز دو هفته از دولت احمدینژاد نگذشته بود که در شهریور ۱۳۸۴ به آنان تأکید کردند عدالت منهای معنویت به انحراف منجر خواهد شد. ده، دوازده سال بعد چقدر این جمله مجدداً دیده شد. در بدو دولت رئیسی «عقلانیت انقلابی» مطرح شد که اگر عقلانیت، پیوست روحیه انقلابی نباشد، به انتزاع، تخیل، روحیه فضایی و سخنان بیحساب و کتاب و نهایتاً منجر به بیاعتمادی به دولت خواهد شد. اما مأموریت بازسازی دولت رئیسی چیست؟ قطعاً ابعاد موضوعی و ساختاری این مهم در این وجیزه نمیگنجد، اما آنچه را که مهم و اولویت به نظر میرسد میتوان ذیلاً خلاصه کرد.
۱- مهمترین خط بازسازی، اصلاح رابطه ماهیت حقیقی و حقوقی نظام جمهوری اسلامی است. ... دولت رئیسی باید وجوه تمایز انقلاب اسلامی که جمهوری اسلامی را از نظامهای سیاسی مرسوم جهان متمایز میکند به خاستگاه اولیه بازگرداند، بازگشتی که نخبگان بپسندند و عوام بفهمند و سیرت و صورت جمهوری اسلامی بتوانند مجدداً با هم آشتی کنند، نهادهای فرهنگی به سخره گرفته نشوند، مدیران تنآسا جلوه نکنند و برادری و برابری قابل لمس باشد. ۲- دومین سطح بازسازی، رابطه مردم و حاکمیت است. ... با مردم حرف زدن و شنیدن، از وظایف حاکمان است و نتیجه فرع آن است. مردمی و سادهزیست بودن مسئولان در جمهوری اسلامی بخشی از ماهیت حقیقی جمهوری اسلامی است که باید بازسازی شود. ... ۳- بازسازی دیوانسالاری و بروکراسی کشور نقطه عطفی است که در نامگذاری سال ۱۴۰۰ مشهود است. ...۴- بازسازی روابط خارجی به صورتی که همزمان شرق جغرافیایی و غرب سلطهطلب را به توازن بکشاند. نمیشود در مقابل زیادخواهی غرب ایستاد و در عین حال به شرق بیمهری کرد ... ۵- بازسازی مسیرهای ضدفساد و بازخوانی قوانین فسادآفرین از اولویتهای اعتمادساز نظام است. ... ۶- بازسازی روابط دولت با ظرفیتهای فراقوهای و نیروهای مسلح ضروری است، همافزایی خرده امکانات میتواند به کاری بزرگ و اثرگذار برای مردم منجر شود. به شرط اینکه روابط برادرانه حاکم باشد؛ و بوکس بازی سیاسی با ظرفیتهای دیگر را نقطه عزیمت عوامفریبی برای انتخابات دوره بعد نکنیم. دوگانه دیپلماسی و میدان هر دو خود را فرزند پدری واحد به نام شورای امنیت ملی بدانند و احساس «من» و «تو» و شکاف و نقار نکنند. ۷- بازسازی روابط دولت – دولت برای چشیدن طعم کارآمدی بسیار مهم است. نمیتوان در وزارت جهاد کشاورزی تصمیمی گرفت که وزارت صمت قبول ندارد یا بانک مرکزی هر دو یا یکی را رد کند. ... ۸- عدالت توزیعی باید بازخوانی و مجدداً اجرا شود، استان محروم و استان برخوردار باید یکی شود و مردم احساس کنند مسئولان کشور رنگ، نژاد و مذهب در تصمیماتشان نقشی ندارد (البته اکنون هم ندارد، اما بعضاً به باور عمومی تبدیل نشده است). ۹- بازسازی رابطه دولت و رسانههای جمعی کشور ضروری است. در دولت روحانی رسانههای مکتوب کشور بعضاً با غرضورزی و بعضاً با بیمهری به نابودی کشیده شدند، احیای فضای رسانهای کشور لازم و ضروری است. رسانهها باید احساس کنند وزارت ارشادی وجود دارد که مأمن و پناهگاه آنان است. ۱۰- اولویتهای بهکارگیری مدیران باید به ملاکهای دهه ۶۰ امام برگردد. تقوا و کارآمدی باید محور عضویابی دولت شود. ... ۱۱- باید زبان سخن گفتن دولت با منتقدان عوض شود (اکنون شده است) و روابط جریانات سیاسی بازسازی و خطکشیهای استخوانی در بین معتقدان به اصول انقلاب اسلامی کم شود.»
طبقه استیجاری
احمد غلامی . سردبیر روزنامه «شرق» امروز در سرمقاله این روزنامه نوشته است: «اگر بپذیریم دولت سیزدهم در غیاب بخش عمدهای از طبقه متوسط شکل گرفته است، باید به این پرسش پاسخ بدهیم چه طبقاتی و با چه میزان آرا این دولت را به قدرت رساندهاند و اینکه طبقه متوسط الان کجاست و چه میکند. ... با اینکه دولت سیزدهم دولتی اصولگراست اما نمیخواهد دولتِ فراگیر همه طیفهای اصولگرا باشد. دولت رئیسی حتی بدش نمیآید پوسته سخت اصولگرایی را بشکافد و طبقه متوسطی را که همواره حامیان دولت اصلاحات بودهاند، به سمت خود بکشاند. این فرصت مغتنمی برای دولت رئیسی است، چراکه اصلاحطلبان در حضیض سیاست به سر میبرند و اعتماد طبقهای را که خود برساختهاند از دست دادهاند. ... دولتهای اصلاحطلب نتوانستند به وعدههای خود در قبالِ طبقه متوسط عمل کنند. اینک با این جدایی، چهره اصلاحطلبان بیش از پیش عیان و مخدوش شده و طبقه متوسط دریافته است که هرگز یک طبقه به معنای واقعی نبوده و چه بسا برساخته جریانهای سیاسی برای کشاندهشدن به عرصه انتخابات بوده است. آنچه امروز شاهدیم اضمحلالِ اصلاحطلبان و «بحران هویت» در طبقه متوسط است. ... عنوان برساخته طبقه متوسط نخنما شده و کابوس مردمان این طبقه محقق شده است و به طبقه فرودست درغلتیدهاند. رفتار اصلاحطلبان و دیگر حامیان طبقه متوسط، آنان را دچار بحران هویت کرده است و آنچه بیش از هر چیز آنان را آزار میدهد، احساس فریبخوردگی است.
طبقه متوسط اینک به این خودآگاهی رسیده که طبقهای به نام طبقه متوسط گویا فریبی بیش نبوده است. ... اگر طبقه متوسط بتواند خلافِ تقدیر تاریخی خود که همواره ذیل بورژوازیِ وابسته به دولتها تعریف میشد، قدم بردارد به هویت واقعیاش دست خواهد یافت. درک و دریافت اینکه طبقه متوسط، طبقه منزلتی و عاریتی است برای آنان تلخ و ناگوار است اما تاریخ را حقیقتهای تلخ میسازد. واقعیتِ تلخ کنونی این است که سرنوشت محتوم طبقه متوسط در موقتیبودن آن است یا به پایین میلغزد یا به طبقه بورژوازی صعود میکند. طبقه متوسط، طبقهای استیجاری است. ازهمینرو همواره با بحران هویت روبهرو است و دستاویزی است برای جناحهای سیاسی و دولتهای موجود.
طبقه متوسط -البته اگر طبقهای به این نام وجود داشته باشد- ناگزیر است به این شکافها تن دردهد، شکاف بین دولت و ملت و شکاف بین اصلاحطلبان و این طبقه. این وضعیت یعنی بینظمیِ برخاسته از شکاف اجتماعی، با روح و منش طبقه متوسط سازگاری ندارد. اما از سوی دیگر، شکاف اجتماعی موجب تقسیم و تجزیه و مهمتر از همه تکوین گروهبندیهای اجتماعیِ تازه میشود. اگر طبقه متوسط رویکرد منزلتی خود را وانهد و با دیگر طبقات فرودست اتحاد و ائتلافی را صورت دهد، خاستگاه واقعیاش را پیدا خواهد کرد و از بحران هویتی که همواره گریبانگیرش بوده است خلاصی خواهد یافت: «ما همه کارگریم!» اما با طیفها و دیدگاههای متفاوت. طبقه بورژوازی پیش از تشکیل دولت سیزدهم اسبهای خود را زین کرده بود. این طبقه همواره مستظهر به حمایتهای دولتی بوده است. در شرایطی که بین دولت و ملت شکاف ایجاد شده و روابط بینالملل و تجارت خارجی به محاق رفته است فرصت مناسبی است برای بورژوازی یا به معنای دقیقتر صاحبان سرمایه که منزلگاه بعدی خود را مهیا سازند. ناپایداری در عهد و پیمان، خصلتِ بارز بورژوازی است. بورژوازی، در جریانهای سیاسی اصلاحطلب و اصولگرا صاحبِ نمایندگان قدرتمندی است که به جز تعارض منافع نزاع دیگری بین آنان وجود ندارد، پس برای احیای دموکراسی و عدالت باید از این طبقه قطع امید کرد. دموکراسی برای این طبقه در حد گشایشهای اجتماعی است و عدالت با منافعشان مغایرت دارد. با اینکه ستاره بخت اصلاحطلبان و اصولگرایان افول کرده است، اما بورژوازی قادر است جریان سیاسی تازهای را برای ضمانت منافع خود بازتولید کند و «طبقه متوسطِ» دیگری را برای حمایت از این جریان سیاسیِ تازه شکل دهد. طبقهای که از منافع و جایگاه آنان دفاع و صیانت کنند. آنچه امروز حیاتی است این است که باید راه فریب دیگر را به روی بورژوازی بست.»
آیا دستی پشت ماجراست؟
عباس عبدی، فعال سیاسی اصلاحطلب در یادداشتی برای روزنامه «اعتماد» نوشته است: «بهطور کلی مخالف تحلیلهای مبتنی بر نظریه توطئه هستم. ... ولی این روزها درباره مساله واکسن هر چه فکر میکنم، ره به جایی نمیبرم جز اینکه گمان کنم یک دستی پشت پرده در حال رقم زدن این وضعیت است، چون عقل سلیم نمیتواند چنین رویدادهایی را اتفاقی تحلیل کند. ... دیگر مطالعات و پژوهشهای علمی و بدون ذرهای تردید نشان میدهد که واکسن فارغ از هر نوع آن، تاثیرات بسیار تعیینکننده در کاهش مرگ و میر و ابتلا داشته است. نمودارهای ابتلا و مرگ و میر در امریکا، انگلستان، هند و همه کشورها به خوبی این مساله را ثابت میکند، همه هم میگویند که میان واکسنها انتخاب نکنید، اولین واکسنی که به دست شما رسید، بزنید. اولین واکسن، بهترین واکسن است. با این وضعیت شاهد آن هستیم که موج پنجم کرونا در حال درو کردن مردم است و این موج قابل مقایسه با موارد قبلی نیست و ویروس همچنان در حال کشتار است و فروکش نمیکند. ... در چنین شرایطی شاهد اتفاقات عجیب و غریبی هستیم. اول از همه یک گزارش از طرف نهاد اصلی متولی بهداشت و درمان کشور ولی از زیرمجموعه غیرمرتبط با موضوع و غیرکارشناسی آن منتشر میشود و کارایی واکسن در ایران را به کلی نفی میکند!! واقعیت این گزارش از دو حال خارج نبود؛ یا دقیق و علمی بود یا مخدوش و نادرست. اگر علمی و معتبر بود، این پرسش مطرح میشود که با توجه به کارایی قطعی واکسن در جهان، باید نتیجه گرفت که حتما واکسنهای وارداتی وزارت بهداشت ایراد داشته که فاقد اثرگذاری بوده است و باید خودشان پاسخگو باشند و اگر این گزارش مخدوش است، چرا نهاد مربوط باید گزارش مخدوش در موضوع به این مهمی را تولید و حتی منتشر کند. ... در همین رابطه یک روزنامه گزارشی مینویسد که واکسنهای سینوفارم وارداتی از چین از کارخانه سینوفارم پکن نیست، بلکه برای ارزان تمام شدن از کارخانه ووهان است که کیفیت آن پایینتر است. با توجه به اینکه واکسن اصلی و غالب مورد استفاده ایران، سینوفارم است، این گزارش افکار عمومی را علیه زدن واکسن تحریک میکند. البته مسوولان امر این ادعا را رد و تهدید به شکایت کردهاند.
ارزیابی کارایی واکسن نیازمند یک گزارش علمی و کارشناسی دقیق است نه این نوع مطالب یا شایعاتی که در فضای مجازی یا رسانهها دیده میشود. چرا نهادهای مربوطه نه خودشان گزارش رسمی و معتبر تهیه میکنند و نه اطلاعات اولیه و خام را در اختیار قرار میدهند تا افراد صاحب صلاحیت از آن گزارش تهیه کنند؟ در این عدم انتشار منافع چه افراد و گروههایی نهفته است؟ فراموش نکنیم که کادر درمان از همه گروهها زودتر واکسینه شد. این گروه از همه گروههای دیگر بیشتر در معرض ویروس است. خوشبختانه مرگ و میر ناشی از کرونا در این گروه به شدت کاهش یافت و به نظر میرسد به صفر نزدیک شده است. اگر واکسن کیفیت نداشت، این کاهش چگونه روی داده است؟ اثرات واکسن در ایران نهتنها از طریق مطالعات ثابت شده است، بلکه شواهد در بلوچستان و خوزستان و در سایر نقاط کشور کمابیش اثر مثبت آن را نشان میدهد و حتی پایین آمدن سن فوتشدگان ناشی از افزایش چشمگیر ایمنی در افراد سالمند است. مشکل واکسن در ایران این است که با سرعت اندک و دیر آغاز شده است.
همه اینها یکسو، به یکباره شاهد آن هستیم که علیه واکسن تجمع میکنند. ... بعد میبینیم که رییس دانشگاه پزشکی قم میگوید که تبلیغات ضد واکسیناسیون در قم زیاد است. ... نکته مهم دیگر اینکه چرا این همه ادعا درباره فساد و تخلف درباره تولید و واردات و... امور دیگر واکسن منتشر میشود ولی مورد رسیدگی قضایی قرار نمیگیرد. هر کس که طرف اتهام قرار میگیرد، فقط این جمله کلیشهای را تکرار میکند که حق شکایت را برای خودمان محفوظ میدانیم. میتوان گفت واکسن یک نمونه بسیار روشن است که مجموعهای از تعارضات منافع و ایرادات ساختاری نظام تصمیمگیری را آشکار میکند. ناکارآمدی ناشی از آن در همه چیز قابل مشاهده است. برخی افراد و گروهها هم در این ناکارآمدی منافع کلان دارند. برای همین هر نوع اتهام و ادعایی مطرح میشود ولی هیچ یک رسیدگی نمیشود.
خلاصه اینکه هر چه فکر کنیم که چرا این وضع ادامه دارد؟ چرا باید امروز به جای تحقق رشد اقتصادی شاهد تورم و رکود باشیم و به جای عادی شدن زندگی، شاهد فوت چهار رقمی و حضور مردم در صفهای طویل دارو و همزمان شاهد این سیاستهای ضد واکسن باشیم؟ باید به این نتیجه برسیم که به احتمال قوی دستی پشت ماجرا وجود دارد.»
10 نکته کلیدی برای ترمیم اعتماد و امید مردم
محمد صرفی در یادداشت روز «کیهان» نوشته است: « اعتماد و امید مردم چگونه بازسازی و ترمیم میشود و بایدها و نبایدهای دولت در این زمینه چیست؟ ... 1- برای امید داشتن به کسی یا چیزی، پیش از هر چیز شما باید به آن اعتماد داشته باشید. تا اعتمادی در کار نباشد، امیدی هم نیست. برای جلب اعتماد، باید شنونده خوبی بود. رفتن میان مردم و دیدن و شنیدن بیواسطه مشکلات آنها، راهکاری مهم و اساسی در جلب اعتماد آنهاست. ... 2- همانقدر که داشتن امید واقعی برای جامعه ضرورت دارد و حیاتی است، امید واهی و خیالی نیز مخرب است. نمیتوان هم به واقعیت امیدوار بود و هم به وهم و رویا. یکی ازاشتباهات راهبردی دولت سابق، امیدوارسازی مردم به سراب بود. سرابی که اقتصاد و جامعه را شرطی کرده و اثرات مخرب آن همچنان به نوعی ادامه دارد. ... 3- به دولتی میتوان اعتماد کرد که مقتدر باشد. ... احیای اقتدار دولت، موضوعی مهم و دارای فوریت است. ... 4- نکته مهم دیگری که رهبر انقلاب نیز در دیدار مذکور به آناشاره کردند، موضوع عمل به وعده هاست. هیچ چیز مثل عمل به وعدهها نمیتواند اعتماد و امید مردم را افزایش دهد. تعیین روزشمار برای تحقق وعدهها، راهکاری ملموس و جدی در این مسیر است. ... 5- یک راهکار به ظاهر ساده اما در واقع دشوار برای ترمیم اعتماد و امید جامعه، کمتر سخن گفتن مسئولان است. مسئولان و مدیران کشور، در میدان سخن گفتن و موضع گرفتن چند نکته کلیدی را باید مد نظر داشته باشند؛ اولاً تا جای ممکن کمتر سخن بگویند و بیشتر عمل کنند. اصل را بر حرف نزدن بگذارند مگر آنجا که لازم و ضروری است. ثانیاً سخن گفتن مدیران باید چارچوب و ساز و کار داشته باشد. هر مدیری در حیطه مسئولیت خود سخن بگوید و آن نیز مبتنی بر دادههای درست و قابل اتکا باشد. 6- نخبگان جامعه از هر قشر و صنفی نقشی مهم در روند بازسازی اعتماد و امید عمومی دارند. ارتباط واقعی و مستمر دولتمردان با نخبگان و بهره گرفتن از نظرات و تجارب آنها، یک راهکار موثر و مهم در این زمینه است. ... 7- هرقدر انتصاب مدیران بر اساس شایستگیها و توان آنها در حوزه ماموریتی باشد، برای جامعه امیدآفرین خواهد بود و برعکس هرقدر اعطای پستها براساس روابط جناحی و شخصی و دور از شاخص توانمندی باشد، به امید مردم نسبت به دولت ضربه وارد میکند. 8- دولت مجموعهای عریض و طویل است. هزاران تن منصوب به دولت هستند. از کارمندان جزء گرفته تا مدیران میانی و سطح بالا و وزیران. در چنین مجموعه بسیار عظیمی با حوزههای ماموریتی متفاوت و متنوع، احتمال بروز قصور و انواع و اقسام تخلفات حتماً وجود دارد. دو نکته در این موضوع مهم و موثر است؛ اول آنکه دولت سازوکارهایی طراحی کند و یا سازوکارهای موجود را به گونهای متحول سازد که احتمال بروز تخلف تا جای ممکن کم و کمتر شود. دوم آنکه با متخلفان برخورد سریع و قاطع صورت گیرد. کاهش تخلفات و برخورد جدی با متخلفان، در بازسازی اعتماد و امید مردم نقشی مهم دارد. 9- نحوه برخورد دولتمردان در سطوح مختلف با مسائل و مشکلات مردم و نواقص و کاستیهای مجموعه تحت مدیریت خود، حامل پیامی مهم است. گاهی یک جمله کوتاه و نسنجیده در یک موقعیت خاص و بسیار محدود، اثراتی بزرگ و پردامنه برجای میگذارند و حتی ماندگار میشوند. «خودت بمال» و «همینی که هست» از جمله این مواردند. ... 10- و بالاخره آنکه مردم، زندگی و سلوک شخصی مدیران دولت را مستقیم و غیرمستقیم تحت نظر دارند. هرقدر این زندگی و سلوک به زندگی عموم جامعه نزدیکتر باشد، مجموعه دولت برای مردم قابل اعتمادتر بوده و لاجرم امید آنها نیز افزایش مییابد اما اگر مدیران خود را تافته جدا بافته دانسته و زندگیاشرافی پیشه کنند و درب مدیریت بر پاشنه حقوقهای نجومی و رانتها و امتیازات مستقیم و غیرمستقیم بچرخد، سخن گفتن از افزایش اعتماد و امید مردم، بیجاست.»
ایران، طالبان و افراط گرایی که غالب میشود
حشمت ا... فلاحت پیشه تحلیلگر مسائل سیاسی امروز در یادداشتی که «آرمان ملی» منتشر کرده، نوشته است: «اگر چه این روزها سیاستمداران کشورهای مختلف از عدم شناسایی و یا تعیین پیش شرط برای به رسمیت شناختن و شناسایی طالبان سخن میگویند، اما در عین حال دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی این کشورها در حال همکاری با طالبان هستند. این مهم نه به سود طالبان است، نه به سود مردم افغانستان و آینده این کشور و نه قطعا به سود امنیت همسایگان به خصوص ایرانخواهد بود. لذا ایران باید در قالب یک ساز و کار فراگیرتر سیاسی و دیپلماتیک منطقهای و فرامنطقهای موضوع تحولات جاری در افغانستان و احیای طالبان در این کشور را پیگیری کند. لذا دولت سید ابراهیم رئیسی و وزارت امور خارجه که سکانداریش اکنون به حسین امیرعبداللهیان رسیده است نباید و منطقی هم نیست تمام تخم مرغهای خود را در سبد طالبان قرار دهند تا به تبع آن نهایتا جمهوری اسلامی متهم به حمایت از تروریسم و افراطیگری شود. افراطی گری و تروریسم در جهان عمر بی پایانی ندارد. بالاخره حیات این جریانها یک روز تمام میشود. ضمن اینکه حلقههای به شدت مشکوکی در ارتباط با افراطیون و دستگاههای امنیتی کشورهای غربی و عربی با هدف بیثبات سازی و گسترش ناامنی در جهان به ویژه مناطق پیرامونی ایران وجود دارد. ما نباید این واقعیتها را نادیده بگیریم. کما اینکه هیچ کس نمیتواند منکر حمایت، همراهی و همکاریای اسای (اطلاعات ارتش پاکستان) با طالبان افغانستان باشد. از این رو قطعاً برقراری روابط و همکاری با طالبان توسط دولت رئیسی و وزارت امور خارجه اش تحت لوای نمانیدگی«میدان» یا هر توجیه دیگری هیچ وضعیت با ثبات و مستقری در حوزه سیاست خارجی میان ایران و افغانستان ایجاد نمیکند. این مهم محدود به دولت رئیسی و وزارت خارجه امیرعبداللهیان نیست. هیچ دولتی در کشور و اساسا نظام جمهوری اسلامینمیتواند و نباید کشور ۸۵ میلیونی چون ایران را در حوزه سیاست خارجی به واسطه همکاری با طالبان به یک وضعیت بی ثبات و ناامن بکشاند. بی شک در طول تاریخ ثابت شده است کشورهایی که به دام افراط گرایی میافتند در ادامه به مامن و ماوای دیگر گروههای تروریستی بدل خواهند شد. البته در این بین گروههای تروریستی نیابتی هم نقش کلیدی را بر عهده دارند. چون این گروهای تروریستی نیابتی توسط سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی دیگر کشورها تاسیس و حمایت میشوند. کما اینکه کشوری مانند ترکیه هم برخی از همین گروههای تروریستی را در سوریه و عراق ایجاد و از برخی از آنها هم حمایت میکند تا بتواند نفوذ سیاسی، امنیتی، دیپلماتیک و نظامیخود را در کشورهای پیرامونی و حتی کشورهای آفریقایی پیبگیرد. این مسئله در خصوص دیگر کشورها هم صدق میکند. پس با احیای طالبان، حکومت طالبانی، مشی طالبانی و خوی طالبانی در افغانستان سایه حضور القاعده، داعش و دیگر گروههای تروریستی بر تحولات این کشور سنگینتر خواهد شد. در کنار آن مطمئن باشید در آینده هم شدت نقش آفرینی القاعده و داعش علاوه بر خود افغانستان در منطقه و کشورهای پیرامونی پررنگتر میشود. به موازاتش باید خاطر نشان کرد که به احتمال بسیار زیاد گروههای تروریستی رادیکالتری در افغانستان و منطقه سر بر خواهند آورد. در عین حال نمیتوان این را هم انکار کرد که طالبان همانگونه که اکنون روابط خود را با القاعده و داعش حفظ کرده در آینده میتواند بنای ایجاد روابط با دیگر گروههای تروریستی رادیکالتر را هم داشته باشد. ... جا دارد ایران نگاه خود را در قبال تحولات افغانستان بهخصوص احیای حکومت طالبانی اصلاح کند و یک راهکار و ساز و کار فراگیر سیاسی و دیپلماتیک با همکاری دیگر کشورهای منطقهای و فرامنطقهای را برای دفع تهدیدات امنیتی طالبان و دیگر گروههای رادیکالی در افغانستان در دستور کار قرار دهد تا بتواند مانع از تاثیر گذاری تحولات منفی افغانستان بر کشور ما باشد. بنابراین چه کشورهایی که مقاومت میکنند و چه کشورهایی که دغدغه آینده افغانستان را دارند باید در کنار هم و در یک ساز و کار فراگیر و دیپلماتیک تصمیمگیری کنند.»
توجه عملیاتی به مناطق محروم
حسینعلی شهریاری، نماینده زاهدان در مجلس امروز در یادداشتی برای روزنامه «ایران» نوشته است: «سفرهای سرزده رئیس جمهوری در همین ابتدای کار دولت سیزدهم میتواند به مثابه منبعی برای انرژی دستگاه اجرایی و جامعه عمل کند. در ادوار مختلف دولت همواره شاهد برگزاری انواع مختلفی از سفرها به مناطق مختلف ایران بودیم و هر دولتی به سبک خودش این اقدام را انجام میداد. اما واقعیت این است که این سفرها نتوانست به تحقق اهداف آنها بینجامد. در رأس همه این اهداف در تمام ادوار مختلف بحث توسعه با تمرکز بر مناطق محروم بود. مشکل این طور بود که این سفرها هر چند در قالب شکلها و شیوههای مختلف انجام میشدند اما همگی از اشکالاتی اساسی رنج میبردند که مهمترین آنها درگیر شدن در مناسبات اجرایی غیرمناسب و تشریفات زاید این سفرها بود.مهمترین خصیصه سفرهای رئیس جمهوری جدید، سرزده بودن آن است. با این شیوه بالاترین مقام اجرایی کشور میتواند خیلی بهتر و شفافتر در جریان واقعیت امور قرار بگیرد. عموماً آنچه که تا قبل از این اتفاق میافتاد به این شکل بود که قبل از انجام سفرهای رؤسای جمهوری مقدماتی برای این سفرها انجام میشد که در جریان آن سعی میشد روند اجرای امور از آنچه که در واقعیت هست، بهتر به نظر برسد. نکته دیگر امکان ارتباط رو در روی ریاست جمهوری با مردم در طی این سفرهاست. چنین ارتباطی از نزدیک و بدون واسطه احساسی به توده مردم تزریق میکند مبنی بر اینکه مسائل آنها توسط عالیترین مقام اجرایی کشور دیده و جدی گرفته میشود. به طور کلی چنین سفرهایی میتواند یک انرژی مناسب برای آغاز به کار دولت و همین طور در رابطه با مناسبات دولت و مردم ایجاد کند.
اما یک مسأله مهم این است که آثار مثبت این سفرها به شکل مستمر و رو به ازدیاد در طول زمان خود را نشان دهد. چنین اتفاقی مستلزم چند چیز است؛ اول اینکه این سفرها و برنامه دولت توسط مقامات دیگر اجرایی و از جمله وزرا استمرار پیدا کند و همین طور در اهداف و برنامه های سفرها هماهنگی کامل در جاهای مختلف دولت صورت بگیرد. به این معنا که هم بین دستگاههای مختلف در این زمینهها هماهنگی وجود داشته باشد و هم در سطوح مختلف ملی تا محلی. آقای رئیسی در ابتدای کار خود و حتی در شعارهای انتخاباتیاش وعده داده بود که برای اداره امور دو استان خوزستان و سیستان و بلوچستان به دلیل محرومیتهایی که درگیر آن هستند این دو استان در رأس اهداف و برنامههای دولت قرار دارند. حتی درباره این دو استان صحبت از تعیین استاندار ویژه با اختیارات خاص نیز مطرح شده بود. اکنون دو سفر اخیر آقای رئیسی امید به تحقق وعدههایی درباره این دو استان و توجه عملیاتی به مناطق محروم کشور را افزایش داده است. مهم این است که این روزنه های امید با تحولات آتی در این مناطق زنده نگاه داشته شده و حتی گسترش یابد.»
دیدگاه تان را بنویسید