خداحافظی عبرتآموز زیدآبادی از عرصه سیاست
احمد زیدآبادی، روزنامهنگار اصلاحطلب دو روز پس از نگارش متنی توصیهآمیز برای حامد اسماعیلیون - اپوزیسیون کارگر موساد و سیا- اعلام کرد که برای همیشه از سیاست خداحافظی میکند. او دلیل این امر را موج حملات حامیان اسماعیلیون به خود از طریق نوشتن «فحاشی چارپاداری تا تهدید به قتل و تجاوز جنسی» اعلام کرده است. او پیش از این، در واکنش به فحاشی رکیک دانشجویان معترض علیه نظام، این فحاشی را بیاهمیت خوانده بود.
زیدآبادی چنان از حجم حملات کلامی به خود آزرده شده که نوشته: «مرگ را بر هموطنی با چنین افرادی ترجیح میدهم.» او این هنگامه را «لحظه خداحافظی»اش با «سیاستی» دانسته که میخواهد با این شیوه و روش پیش برود و این تصمیم را «برگشتناپذیر» عنوان کرده است.
او در پایان متنش آورده که «اگر ممنوعالخروج نبودم و پاسپورت داشتم، برای مدتی به یاد دوران شکوفایی فرهنگ ایران، به سمرقند یا بخارا میرفتم یا راهی عراق میشدم و به یادِ لحظههای غربت و مظلومیت علی در جوار مسجد کوفه ساکن میشدم.»
زیدآبادی برای حامد اسماعیلیون چه چیز نوشته بود جز ادب و احترام چندباره به داغ او در از دست دادن همسر و فرزندش در ماجرای هواپیمای اوکراینی و اینکه «به آقای اسماعیلیون توصیه میکنم که با این حجم از خشم و کینهای که به حق به دل گرفته، وارد سیاست نشود... سیاست عرصۀ فرو نشاندن خشم و انتقامگیری نیست. سرنوشت عموم در آنجا تعیین میشود و از همین رو، به کنشی کاملاً حسابشده و خالی از هر نوع بغض و خشم و کینه و انتقامجویی نیاز دارد. در اینجا همیشه به دوستانم توصیه کردهام که از روی خشم کنش سیاسی انجام ندهند، زیرا تبعاتش دامن بسیاری را میگیرد و ما نسبت به سرنوشت آن بسیار مسئولیم و باید پاسخی روشن و اقناعکننده برای آسیبهای ناشی از رفتارمان برای آنها داشته باشیم.»
او در ادامه مینویسد: «اینجا مستعد به راه افتادن حمام خون است. راه خروج از این وضعیت، خشونتپرهیزی مطلق است. اگر کسی میخواهد کمکی به این مردم ستمدیده کند، نباید خشونت را به کنشی و واکنشی تقسیم و سپس نوع نخستش را تقبیح و نوع دومش را توجیه کند.»
حامد اسماعیلیون مدتهای مدید است که از جایگاه یک همسر و پدر عزادار خارج شده و آن داغ سنگین را بهانه فعالیتهای ضدایرانی تا حد حمایت از تحریمهای همهجانبه مردم ایران و حتی حمله نظامی به ایران کرده است. او تابعیت کانادا دارد، در نشست ضد ایرانی ناتو (یک سازمان نظامی و ضدایرانی) شرکت میکند، در سخنرانی ضدایرانی نخستوزیر کانادا کنار او میایستد، دنبال تحریم کامل ورزش ایران است، تجمعی با حضور گروهکهای تروریستی و تجزیهطلب (همچون الاحوازیه، مجاهدین خلق، کومله، پ ک ک و پان ترک ها) را شکلدهی و راهبری میکند و در کل به بهانه مبارزه با جمهوری اسلامی همه تلاشش را برای فروپاشی کشوری به ایران انجام میدهد. چنین فردی که از خشونت فیزیکی و نظامی علیه مردم ایران هم دفاع میکند، طبعاً خشونت کلامی هم مشی حامیانش خواهد بود.
برای حامیان ایران، فحاشی رکیک این جماعت و حتی تهدید به قتل و تجاوز جنسی رویداد جدیدی نیست؛ خوی منافقین و سلطنتطلبها و گروهکیها که حالا در قالب فرقه حامیان اسماعیلیون بروز و ظهور یافته، همین است و هر فعال مجازی ایرانی که مدافع تمامیت ارضی ایران و استقلال و آزادی این کشور بوده، تجربه حملات مجازی این جماعت دارد. برای زیدآبادی، اما گویا اتفاق جدیدی افتاده است. شاید از این رو که هیچگاه مستقیماً به مصاف آنان نرفته بود. حالا شدیداً آزرده است که متن سراپا ادب و احترام و تواضعش نسبت به کسی که حتی از حمله نظامی به ایران هم دفاع میکند، اینگونه بازخورد گرفته است.
زیدآبادی آدم سختی ندیدهای در سیاست نیست. او بیش از ۳۰ سال سابقه روزنامهنگاری دارد و چندین سال زندان و تبعید به دلیل فعالیت علیه نظام را تجربه کرده است. او حتی به محرومیت از فعالیت سیاسی هم محکوم شد، اما همچنان سیاسی نوشت و نوشت و نوشت. حالا، اما تسلیم خوی غیرانسانی براندازها شد. اپوزیسیون ایرانی همه این سالها همه اصول اخلاقی را زیر پا گذارد و آشوبهای دو ماه اخیر نشان داد که در این زیر پا گذاشتن، شدیداً هم موفق بودهاند و از هیچ امر غیراخلاقی فروگذار نکردند!
این میان تجربه جدیدی هم برای زیدآبادی اتفاق افتاد. اصولگرایان و حامیان ایران از خداحافظی او استقبال نکردند، گفتند محکم باش و بمان؛ او طی این مدت همیشه علیه اصولگرایان بود. او را به صداوسیما دعوت کردند و در همان برنامه علیه صداوسیما موضع گرفت. اما کسانی که تا حد زیادی همفکرش بودند، او را وادار به خداحافظی کردند، این دیکتاتورهای کوچولو!
تجربه دیگر زیدآبادی هم مرور سخنان او در مورد شعارهای رکیک برخی دانشجویان است. او در عین مخالفت با آن فحاشیها فحش را باد هوا خوانده بود و خواستار بی اعتنایی به آن و عدم برخورد شده بود.
منبع: روزنامه جوان
دیدگاه تان را بنویسید