چهار فرضیه درباره آینده سیاسی حسن روحانی
تقلید نقش هاشمی یا بازگشت به مجلس؟
حسن روحانی در شرایط کنونی نه در میان اصلاحطلبان جایگاه ویژهای دارد و نه در بین اصولگرایان.
گروه سیاست سایت فردا: حسن روحانی سیاستمداری است که نه میتوان او را اصلاحطلب کامل و نه اصولگرای کامل دانست. روحانی پس از ائتلاف با اصلاحطلبان در سال92 که منجر به ریاستجمهوریاش هم شد، مورد حمایت جبهه اصلاحات قرار گرفت ولی به تدریج هم خودش سعی کرد از اصلاحطلبان فاصله بگیرند و هم آنها دیگر شور و حرارت حمایت از روحانی را نداشتند تا جایی که در مقاطعی میان روحانی و اصلاحطلبان مجادلاتی شکل گرفت؛ نمونهاش سخنانی بود که محمود واعظی درباره سبد رأی مستقل روحانی به زبان آورد یا منزویشدن جهانگیری در دولت دوم روحانی. این مقدمه برای بازشناسی طیفی روحانی بود و حالا با این دانستن موقعیت جناحی او میتواند چند فرضیه را درباره آینده سیاسیاش مطرح کرد.
فرضیه نخست آن است که حسن روحانی بنا داشته باشد در نخستین موقعیت، به قدرت بازگردد. در این صورت روحانی بر انتخابات مجلس برنامه ویژهای خواهد داشت. ممکن است او بخواهد به طور مستقیم وارد انتخابات شود و برای ریاست مجلس تلاش کند. او سابقه طولانیای در نمایندگی مجلس هم دارد؛ به طوری که از دوره اول تا دوره پنجم نماینده مجلس بوده است اما روحانی برای ورود مستقیم به انتخابات با موانعی روبهرو است؛ از جمله اینکه در حال حاضر اصلاحطلبان چندان تمایلی به همکاری مجدد با او ندارند؛ شاهد مثالش خبری بود که چند روز پیش مبنی بر اینکه اسحاق جهانگیری قرار است سرلیست اصلاحطلبان در انتخابات مجلس باشد. اگر چنین شود، روحانی حتما با اصلاحطلبان نخواهد بود زیرا پر واضح است که او راضی نمیشود که نامش ذیل معاون اول دولتش بیاید. روحانی در بین اصولگرایان هم جایگاه ویژهای ندارد و همچنان میشنویم که اصولگرایان تندترین انتقادها را به دوره دولتهای روحانی وارد میکنند و بعید است حتی گروههایی مانند جامعه روحانیت مبارز که روحانی عضو تشکیلاتیشان محسوب میشود حاضر به حمایت رسمی از او بکنند.
فرض دوم آن است که روحانی به صورت غیرمستقیم وارد انتخابات شود. یعنی از لیستی حمایت کند. شاید این فرضیه دور از ذهن نباشد و برای مثال لیست اصلاحطلبان با نظارت او و خاتمی بسته شود که در این حالت منطقی است که جهانگیری سرلیست باشد. در این فرض هم بعید به نظر میرسد روحانی لیستی از اصولگرایان را مورد حمایت قرار دهد.
فرض سوم آن است که روحانی بخواهد در انتخابات ریاستجمهوری نامزد شود. شاید این فرض در ادامه فرض قبل باشد؛ آنکه روحانی بخواهد با شکلگیری مجلسی تقریبا همسو با خودش مسیر انتخاباتیاش را هموار کند. البته تا این لحظه نشانهای بر عزم او برای ورود مجدد به پاستور دیده نمیشود و تا امروز هم سابقه نداشته است که رئیسجمهوری بعد از هشتسال ریاستجمهوری بار دیگر بر کرسی قدرت تکیه بزند.
فرض دیگر کنارهگیری روحانی از قدرت رسمی است. شاید او بخواهد همان نقشی را ایفا کند که شخصیت مورد علاقهاش یعنی هاشمی رفسنجانی ایفا میکرد؛ یعنی کنار بنشیند و بر نیروهای سیاسی به صورت غیررسمی تأثیر بگذارد. این فرض شاید نزدیکتر به واقعیت باشد اما روحانی در این حالت هم با موانعی روبهرو است؛ از جمله اینکه همانطور که گفته شد روحانی در بین هر دو جناح اصلی سیاسی کشور دارای نفوذ نیست؛ بر خلاف هاشمی که اگرچه در سالهای آخر عمرش از سوی برخی نیروهای اصولگرا مورد انتقاد قرار میگرفت اما هم در اصلاحطلبان و هم در اصولگرایان حرفش تا حدی خریدار داشت و اگر تعیینکننده همهجانبه نبود اما حتما تأثیرگذار بود. افزون بر این هاشمی ارتباط گستردهای هم با نهادهای سیاسی، مراجع تقلید و نهادهای تصمیمساز داشت که روحانی آن را هم ندارد. بنابراین اگر روحانی بخواهد مرد در سایه باشد، مرد در سایه ضعیفی خواهد شد.
دیدگاه تان را بنویسید