اصلاحطلبان وکیل مدافع طبقه متوسط!
جریان سیاسی اشرافیتزده و غربگرایی که خسارتهای وسیعی به معیشت طبقات پایین و متوسط جامعه وارد آورد، اکنون از موضع وکیل مدافع طبقه متوسط موضع میگیرد.
در همین فرآیند فریبکارانه، روزنامه زنجیرهای اعتماد سراغ تقی آزاد ارمکی جامعهشناس اصلاحطلب رفته و مدعی شد برخی جریانات به دنبال جایگزینی حاکمیت-توده به جای دولت ملت هستند. خبرنگار این روزنامه میگوید جریانی از دهه 70 به بعد به دنبال تبدیل جمهوری اسلامی به خلافت اسلامی بوده است. این استحاله (تبدیل دولت- ملت به حکومت-توده) تا چهاندازه زمینهساز تزاحم و تضاد بوده است؟
آزاد ارمکی هم در این گفتوگو اظهار میدارد: طبقه متوسط در ایران با یک شرایط دوگانه مواجه است؛ بقا، باروری و تحقق آرمانهای این طبقه برای بسیاری از ایرانیان دارای اهمیت است؛ همانطور که از میان رفتن این طبقه برای طیفهای تندرو صاحب قدرت بدل به یک هدف و آرزو شده است. در ایران یک لایه از طبقه متوسط اقتصادی و یک لایه فرهنگی و اجتماعی است. هرچند در برخی برههها این دو لایه روی هم قرار میگیرند اما دو لایه فرهنگی و اجتماعی از یک طرف و اقتصادی از سوی دیگر باید از هم متمایز شوند. طبقه متوسط ایران در سال 1402 به لحاظ اقتصادی ضعیف است اما به لحاظ فرهنگی بسیار قدرتمند شده و حتی به آرزو و نماد برای طبقات دیگر بدل شده است. این واقعیتها از بطن آمارهای پژوهشهای اجتماعی ایران استخراج شده است. 70درصد مردم ایران در پاسخ به این پرسش که از منظر اجتماعی و فرهنگی کدام ارزشها را دنبال میکنند، به موضوعاتی چون تغییرخواهی، نوگرایی، رفاه و منزلت اجتماعی اشاره کردهاند. گزارههایی که ذیل ارزشهای طبقه متوسط قرار میگیرند.
وی میافزاید: وظیفه تاریخی طبقه متوسط اصلاح روند معیوب سیاسی است. جایی که کل جامعه و لایههای درونی طبقه متوسط را به انسجام دعوت میکند تا حرکتهای مدنی به نفع کل جامعه را ساماندهی کنند. طبقه متوسط از یک طرف طبقه برخوردار را به نقشآفرینی بیشتر فرا میخواند و از سوی دیگر طبقات پایین را هم برای تغییر وضعیت دعوت میکند. نگرانی حاکمیت از این نوع کنشگری طبقه متوسط است. این نوع کنشگری میتواند در قالب دعوت به حضور در انتخابات برای طرد تندرویها باشد یا مقابله مدنی و میدانی برای حفاظت از دستاوردهای مدنی و اصلاحی.
ارمکی مدعی شد: وقتی جمهوری اسلامی طبقه (به معنای کلی آن) را پس میزند و توده را جایگزین ملت میکند، این حرکت آغاز میشود. مسئله توده نه دموکراسی است، نه توسعه و نه شایستهسالاری و... مسئله توده، رفع نیازهای اساسی است. توده مصرف بیشتر میخواهد و ارزشهای متفاوتی دارد. حاکمیت برای توده دیگر نیازی به جمهوری ندارد و خلافت اسلامی کفایت میکند، اما ملت و طبقه متوسط جمهوری را طلب میکند. ریشههای تضاد و تزاحم را در یک چنین مطالباتی باید جستوجو کرد.
گفتوگوی روزنامه اعتماد و آزاد ارمکی از چند جهت مخدوش است. نخست این که تغییرخواهی، نوگرایی، رفاه و منزلت اجتماعی، مختص طبقه متوسط نیست بلکه طبقات پایین جامعه نیز همین انتظارات را دارند.
ثانیا بر خلاف رویکرد تحریفگرانه مبنی بر اراده حاکمیتی برای حذف و تضعیف طبقه متوسط، این غربگرایان مدعی اصلاحطلبی بودند که بزرگترین ضربات را به طبقات متوسط و پایین زدند. نمونه روشنش برخی اعترافات آقای ارمکی در گذشته است چنان که 25 اردیبهشت ۹۷ در گفتوگو با روزنامه فرهیختگان اذعان کرد: پروژه روحانی، بعد از برجام تمام شده و هیچ کاری نمیتواند انجام دهد. نه توانایی کار دیگری دارد، نه نیروهای او این چیزها را میفهمند؛ او 100 سال دیگر هم رئیسجمهور بماند هیچ کاری نمیتواند بکند.»
این ارزیابی درباره مدیریتی بود که هشت سال تمام فرصتهای مربوط به ارتقای زندگی مردم را نابود کرد. ارمکی همچنین مهر 97 در گفتوگو با روزنامه آرمان اذعان کرده بود: «موقعیت دولت آقای روحانی با آقای هاشمی، خاتمی و احمدینژاد فرق میکند. از این جهت که دولت روحانی، بعد از برجام تمام شد. چون تمام هویت دولت را به برجام گره زده بود. آقای روحانی هیچ ایده دیگری جز برجام نداشت. او اصلا کاری به پروژههای اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی ندارد. جامعهای که این همه بحث نابرابری اقتصادی در آن میرود، یک نفر در کابینه وجود ندارد که بحث تز اجتماعی یا رفاه اجتماعی را مطرح کند. دولتی که در چرخه مهم اجتماعی قرار گرفته، خود را تغییر نمیدهد و بر اساس سخنان دیروز عمل میکند. دولت از تز اقتصادی، مناسبات اجتماعی و فرهنگی، تهی و پایان یافته است».
ارمکی همچنین آذر 1398 در گفتوگو با خبر آنلاین و درباره وضعیت کارکردی مدعیان اصلاحطلبی اذعان کرد: اصلاحطلبان (در انتخابات مجلس) چون اخلاق شکست ندارند، زیر میز بازی میزنند و رفتار رادیکال پیشه میکنند.
آزاد ارمکی آن زمان در پاسخ این پرسش که آیا ممکن است با شکست در انتخابات مجلس، اصلاحطلبان به خودشان بیایند؟، تصریح کرد: نه نمیشود؛ شکست آنها را رادیکال میکند و آنها را از اصلاحطلبی خارج میکند. مثل وقتی که تیم دارد میبازد، بازیکنان شروع به لگدزدن میکنند و آخرش فول میکنند و اخراج میشوند و بازی ناتمام اعلام میشود. اصلاحطلبی قدرت ماندن در بازی و پذیرش شکست را ندارد. اگر پذیرفتی که شکست خوردی و بازی را بههم نزدی، میتوانی از خودت عبور کنی و پوست بیندازی. به نظر من اصلاحطلبی هنوز چنین قدرتی را ندارد./کیهان
دیدگاه تان را بنویسید