از خانه معلم تا تجارتخانه آقای وزیر
کشف محموله وارداتی لباس در ویلای باشکوه لواسان وزیر آموزشوپرورش از موضوعاتی بود که در هفته اخیر داغ شد و ظاهرا به واسطه فشار وارده بر نامزدهای مدافع ادامه وضعیت فعلی، به مناظره دیروز نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری نیز راه یافت.
مهمترین بخش ماجرا اینجاست که عنوان پرونده با جفت و جور کردن سند و مدرک، از «قاچاق» به «واردات مجوزدار از مبادی رسمی» تغییر یافت اما اصل موضوع مبادرت وزیر آموزشوپرورش دولت و خانواده وی به واردات پوشاک از اروپا و کشورهای همسایه، غیرقابل خدشه است. کما اینکه فخرالدین دانشآشتیانی، رئیس هیات مدیره شرکت دخترش است و پرنسس نیز مدیرعاملی را عهدهدار هستند. آنچه در مناظره جمعه بر زبان جهانگیری و روحانی جاری شد حقیقتا شاید برای آحاد مردم باورپذیر نباشد! در دولتی که کولهبران مرزنشین در کردستان و آذربایجان از استرس گرفتار شدن در تور مبارزه با قاچاق به کوه و سرما میزنند و جان میدهند، رئیس ستاد فرماندهی اقتصاد مقاومتی، معاون اول دولت حسن روحانی، آقای اسحاق جهانگیری در توجیه واردات مشکوک به قاچاق وزیر میگوید: «دختر وزیر آموزشوپرورش فوقلیسانس است، بیکار بوده، کار شرافتمندانهای انتخاب کرده که آن واردات است و 200 میلیون کل ارزش مبلغی است که این فرد از گمرک و به صورت قانونی (در یک پارت) وارد کرده است و حالا این میشود موضوع مصاحبه ما در مناظره! آیا این درست است؟ این وضعیتی است که امروز پیش آمده!».
اما به نظر مردم دستگاه اجرایی کشور یا باید در خدمت رتق و فتق امور اقتصادی نزدیکان و اعضای کابینه و صدور مجوز آنی بیزنس خصوصی پرنسسهای شبهدولتی باشد یا با رانت اطلاعاتی و قاچاق از مبادی رسمی مبارزه کند و به فرهنگیان و کارگران و اقشار آسیبپذیر و لشکر بیکاران تحصیلکرده سرویس بدهد. امروز همه فهمیدهاند که اگر بخش بزرگی از وقت و انرژی دولت صرف حفظ تاجران دولتساخته و کارگزاران حاشیهساز شود، گم و گور شدن معوقات صندوق ذخیره فرهنگیان تبدیل به مساله دست چندم خواهد شد.
رئیس دولت اگر از بازیهای سیاسی رهایی مییافت با وجود لیست بلندبالای مطالبات عقبمانده فرهنگیان و طرحهای رها شده و بیسرانجامی همچون «مسکن معلمان»، از به رسمیت شناختن حق اعتراض و اعتصاب معلمان در روز گرامیداشت معلم سخنرانی نمیکرد، چون میدانست قشر فرهیخته فرهنگی کشور علاقه ندارد برای احقاق حقوق خود به کف خیابان فراخوان شود!
دل و جان کارگر و معلم و مدرس و مهندس و تولیدکننده ایرانی از نظامات سرمایهداری به درد آمده، چرا که پیشتر کمرشان با قاچاق و بیکاری و تضعیف معیشت خم شده است. ایرانیان نمکنشناس نیستند اما در میانه بیتوجهیها و دردنشناسیها، دستی برای رای دادن به سرمایهسالاران برایشان نمانده است. عفو بفرمایید پرنسس! بر ما ببخشایید آقازاده!
دیدگاه تان را بنویسید