سرویس فرهنگی فردا: آثار تلویزیونی مهران مدیری همیشه جزء پرمخاطبترین سریال های کمدی بوده و در سالهای اخیر حتی در شبکه خانگی نیز حضور فعالی داشته است. ساخت و اکران اولین فیلم سینمایی مدیری، اتفاقی بود که سالها مخاطبان انتظارش را میکشیدند و امسال سرانجام این انتظار به پایان رسید.
همانطور که پیش بینی می شد استقبال زیادی از اولین فیلم مهران مدیری صورت گرفت و «ساعت ۵ عصر» در همان هفته اول توانست به فروش 2 میلیارد و 400 میلیونی برسد.
اکران افتتاحیه بی نظیر، حضور خود مدیری به عنوان کارگردان محبوب و مهمتر از همه، پشتیبانی تبلیغاتی از دلایل فروش بالای این فیلم در هفته اول اکران بود. اما در سینما مهمترین عنصر برای روند صعودی فروش فیلم، تبلیغات دهان به دهان مخاطب است. اتفاقی که برای این فیلم نیفتاد. تا جایی که مدیری احساس خطر کرده و خودش میانه میدان آمده و میگوید: «مردم از حرفهای یکدیگر در مورد فیلم قضاوت نکنند و هرکس تحلیل خودش را از فیلم ارائه کند.» و این یعنی مردم از فیلم خوششان نیامده است. واکنش منفی جامعه نسبت به فیلم، صرفا ربطی به ساختار یا قصه آن ندارد بلکه دلیل اصلی اش، توقع زیادی است که خود مدیری با آثار تلویزیونی اش در مخاطب ایجاد کرده.
حال چه اتفاقی افتاد که میزان فروش "ساعت 5عصر"، فیلمی که قرار بود گیشه تابستان را فتح کند، هفته به هفته کم شد، تا جایی که مهران مدیری را مجبور به سفرهای استانی، حضور بازیگران فیلمش در برنامه تلویزیونی دورهمی و حتی روشن کردن سیگار در نشست خبری برای فروش بیشتر کرد؟
۱-ایده، طرح و فیلمنامه
مدیری در سریال هایش از نوعی فانتزی بهره می برد که به مرور تبدیل به امضای کارگردانی او در آثارش شد. یک نوع فانتزی که بخشی از آن مرهون فیلمنامه های خوب برادران قاسمخانی در کنار خشایار الوند و امیرمهدی ژوله است.
ساعت 5عصر نیز همان جنس فانتزی آثار گذشته مدیری را دارد با این تفاوت که اتفاقات فیلم در بستری از واقعیت، این بار غیرملموس و بیش از حد اغراق شده به نظر می رسد.
مهمتر از نگارش فیلمنامه توسط خود مدیری یا خشایار الوند، این است که مخاطب سینما با منطق روایت واقعی فیلم کنار نمی آید و همین باعث می شود از نیمه فیلم به بعد، ارتباطش با کاراکتر اصلی قطع شود. ایده اصلی فیلم این است که مهرداد پرهام برای پرداخت قسط آخر وام خانهاش فقط تا ساعت پنج عصر فرصت دارد که خودش را به بانک برساند. اما در این مسیر گرفتار ماجراهایی میشود که او را ناکام از رسیدن به موقع به بانک میکند.
اکثر کسانی که با مسائل بانکی سروکار داشته اند قطعا می دانند که با تاخیر یک روزه قسط آخر وام، اتفاقی نمی افتد. پس همان اول داستان، شرایط شخصیت اصلی -که خودش وکیل دادگستری است- برای مخاطب ملموس نیست. اگرچه مخاطب این مسئله را به پای سادگی و صداقت شخصیت اصلی می گذارد اما از جایی به بعد در این سادگی آنقدر اغراق می شود که مخاطب آن را پس می زند. شخصیت پردازی همسر مهرداد (آزاده صمدی) و میزان خشونت، قساوت و حتی انگیزه سیاسی او آنقدر عجیب و گنگ است که مخاطب از خودش می پرسد این وکیل روشنفکر و عاقل چگونه با چنین غول بی شاخ و دمی ازدواج کرده است؟!
ساعت 5 عصر ریتم بسیار کندی برای یک فیلم سینمایی کمدی دارد. تعداد اتفاقات فیلم و موقعیت های آن بسیار کم است و داستان با سرعت کمی پیش می رود. از طرفی، بخش هایی از فیلم اضافی است. به عنوان مثال بخشی از فیلم که مربوط به حضور امیر جعفری می شود، کاملا قابل حذف است. همین عوامل باعث شده به این نتیجه برسیم که "ساعت 5عصر" در همان طرح اولیه باقی مانده است.
۲-فاصله از خاستگاه اجتماعی و مردم
اگر بخواهیم «ساعت 5 عصر» را با «نهنگ عنبر2» که عنوان پرفروشترین فیلم را کسب کرده مقایسه کنیم، در واقع باید به مقایسه مهران مدیری و رضا عطاران به عنوان دو کارگردان-بازیگر در تلویزیون و سینما بپردازیم. رضا عطاران بیشتر به مسائل اجتماعی با محوریت موضوع های اقتصادی و خانوادگی پرداخته است در حالیکه محور آثار مدیری، متکی بر کمدی موقعیت و شخصیت بوده. به مرور در سال های اخیر، رضا عطاران جنس همان شخصیتی را که در سریال های تلویزیونی اش ساخته بود، بر روی پرده سینما حفظ کرده و با تکرار یک مرد میانسال آسمان جلِ ساده دل، فاصله خود را با مردم کوچه و بازار کمتر کرده. در حالیکه مدیری در سال های اخیر حتی در سریال هایش کمی از مردم و خاستگاه اجتماعی اش فاصله گرفته. بعد از تجربه های خوب پاورچین، شب های برره و مرد هزار چهره -که تصویری از جامعه ایرانی و مناسبات عامه مردم بود- و پس از آن، قهوه تلخ که نوعی نگاه ایده آلسیتی مدیری به جامعه را بیان می کرد- مهران مدیری با ساخت "ویلای من" با نمایش مناسبات طبقه مرفه از مخاطبانش فاصله گرفت و نتوانست انتظارشان را براورده کند.
ویلای من می توانست زنگ خطری برای مدیری محسوب شود اما او با ساعت 5 عصر نشان داد خیلی از مناسبات اجتماعی مردم فاصله گرفته. نمایش توده وار و پرهرج و مرج جامعه، مردمی که بی دلیل به هرسو در حال حرکت هستند و جز شلوغی و ازدحام و اتلاف وقت، آورده ای ندارند، نتیجه نگاه امروز مدیری به جامعه است.
مدیری که روزگاری در اولین فیلم سینمایی اش (دیدار-1371) نقش جوان گل فروش را بازی می کرد، حالا در ساعت 5عصر، جامعه ای شلوغ، سردرگم، عصبی و حتی قالتاق را نشان می دهد که نمی گذارد مردی میانسال، مرفه و مثلا روشنفکر به امور عادی اش بپردازد. این نوع نگاه بالا از پایین همان نگاهی است که از کاراکتر کیانوش در شب های برره با زل زدن در دوربین آغاز شد و حالا به خود مهران مدیری سرایت کرده است. چنین نمایشی از رفتار مردمی که انگار مسخ شده اند، بدون پرداخت صحیح و جامعه شناسانه به علت و ریشه های آن، نتیجه ای جز پس زدن فیلم از سوی مخاطب ندارد. ارائه تصویری سیاسی از فیلم در پوستر نیز اگرچه مخاطب را تحریک به تماشای فیلم می کند اما صرفا کارکرد تبلیغاتی دارد.
۳- گروه بازیگران
مخاطب مهران مدیری سالهاست سریال های او را با گروه بازیگرانش می شناسد. سیامک انصاری در مرکز به عنوان نگاه ناظر و نماینده مخاطب در اثر و در کنارش بازیگران مطرحی که هرکدام یک تیپ را به نمایش می گذاشتند. اما در ساعت 5 عصر اوضاع خیلی فرق می کند. اگرچه سیامک انصاری همان تیپ قبلی را به نمایش گذاشته است اما دو شخصیت مهم دیگر فیلم با بازی آزاده صمدی و امیر جعفری چنگی به دل نمی زنند و جذابیت شخصیت های فرعی سریال هایش را ندارند.
دیدگاه تان را بنویسید