یک کمدی شرافتمندانه / فرزند حرام سرمایه داران بی درد، بیخ ریش پابرهنه های ساده دل / بازتاب وضعیت ایرانِ پسابرجام
سرویس فرهنگی فردا: سال ۹۶ را باید سال کمدیهای پرفروش نامید. از آغاز سال و با اکران فیلمهای کمدی مردم استقبال زیادی به سینما نشان دادند. دو فیلم پرفروش امسال یعنی «نهنگ عنبر۲» و «گشت۲» با تکیه بر موفقیت دو قسمت اولشان توانستند فروش زیادی به دست بیاورند. این دو فیلم اگرچه نسبت به قسمت اول خود ضعیفتر بودند، اما در کنار استقبالی که از سه گانه «اخراجیها» - با وجود عدم تکرار موفقیت قسمت اول آن - صورت گرفت، مشخص می شود که در سینمای ما میتوان با موفقیت یک فیلم، در صورت اکران قسمت بعدی آن بخش قابل توجهی از مخاطبان خاموش را به سالن سینما کشاند.
این که تمام ۷ فیلم پرفروش سال ۹۶، کمدی هستند خودش مسئله قابل توجه و در عین حال خطرناکی است که در یک مطلب جداگانه میتوان به آن پرداخت. اما نکته قابل توجه در مورد فیلمهای کمدی، نحوه برخورد آنها با مخاطب است. میتوان گفت نیمی از فهرست فیلمهای کمدی پرفروش با پرداخت سطحی به موضوعات دم دستی، صرفا به دنبال اهداف تجاری خود برای درامد بیشتر بودند. «نهنگ عنبر» با نمایش موقعیتهای تکراری و «گشت۲» با داستانهای تخیلی و بی ربط و شعارهای عوام فریبانه، قصد منحرف کردن ذهن مخاطب را از این سوال داشتند که «فیلم کمدی نباید حرف جدی بزند؟»
پیمان قاسمخانی در اولین فیلم کمدی اش «خوب،بد،جلف» که آن نیز با تکیه بر سریال «پژمان» ساخته شد، توانست توجه زیادی از مخاطبان سینما را به خود جلب کند و با بهره گیری از چهرههای زیاد، فیلمی خوش ریتم و صرفا سرگرم کننده ساخت. مهران مدیری با «ساعت ۵ عصر» نشان داد فاصله زیادی با عامه مردم دارد و خواسته یا ناخواسته در اولین اثرش تصویری توهین آمیز از مردم نشان داد. تکلیف فیلم «خالتور» هم که از اول با مخاطب مشخص است.
اما آخرین ساخته منوچهر هادی که بعد از ۶ هفته اکران چهارمین فیلم پرفروش سال است، اگرچه در زمانی بد و در شرایطی نامناسب اکران شد، اما توانست به مرور با استقبال بیشتری مواجه شود. «آینه بغل» را باید بهترین فیلم کمدی سال دانست. فیلمی که تنها با تکیه بر یک کمدین توجهات زیادی را به خود جلب کرده است. جواد عزتی که امسال با دو فیلم «اکسیدان» و «ماجرای نیمروز» توانست دو جنس متفاوت بازی را به نمایش بگذارد با «آینه بغل» نشان داد حالا یکی از مهمترین بازیگران کمدی سینمای ایران محسوب می شود. «آینه بغل» اگرچه با طنازیهای جواد عزتی در موقعیتهای کمیک، میتواند زمان زیادی تماشاگران سینما را بخنداند، اما یک ویژگی متمایز نسبت به اکسیدان -فیلمی که از دو کمدین بهره برد و با ایجاد حاشیه توسط نمایندگان مجلس فروش خوبی پیدا کرد- دارد که باعث استقبال مردم به آن شده است. موضوعی که «آینه بغل» به آن میپردازد، موضوعی است که سال ها در سینما و تلویزیون ما به فراموشی سپرده شد. درست در زمانی که جای خالی سریالهایی همچون ساخته های عطاران در رسانه ملی حس می شود، «آینه بغل» توانسته است در ادامه آن روند، به فاصله طبقاتی و خواستههای طبقه محروم جامعه و تقابلی که در مسیر پیشرفت با قشر مرفه جامعه دارد، بپردازد.
«آینه بغل» در بخشهایی با اغراق همراه است که خود یکی از ویژگیهای اثر کمیک است. این که خانهی یک مرفه در برجی بالای شهر تهران است و در بالای ابرها، زمینی مناسب برای سوارکاری دارد؛ اینکه در خانه اش حیوانات گوشت خواری را نگهداری میکند که هر لحظه میتواند موجب مرگ یک انسان شود دور از ذهن است، اما همین اغراق در تضاد باعث شکل گیری موقعیتهای کمیک میشود. در مقابل جوان ساده دل و جنوب شهری (جواد عزتی)، گلزاری وجود دارد که نسبتا جذاب است، زیرا به خودش نزدیک شده و برخلاف «مادر قلب اتمی» و «سلام بمبئی» قابل تحمل است.
منوچهر هادی در چند سال اخیر یکی درمیان فیلم کمدی و ملودرام اجتماعی ساخته است. «آینه بغل» اما نسبت به آخرین فیلم کمدی منوچهر هادی (من سالوادور نیستم) کارگردانی بسیار بهتری دارد. اگرچه بخش زیادی از لحظات کمیک فیلم وابسته به بداهه پردازیهای جواد عزتی است، اما فیلمنامه از ساختار خوبی برخوردار است و با استفاده از الگوی فیلمهای کمدی اسکروبال ساخته شده است. کمدیهای اسکروبال که در دوران رکود اقتصادی در امریکا به وجود آمد دارای رویکرد هجو آمیز بود. شخصیتهای اصلی این فیلمها معمولا مرد فقیرِ آسمان جل و زن ثروتمند مستقلی بودند که در موقعیتهایی کمیک در کنار یکدیگر قرار می گرفتند و در نهایت با یکدیگر ازدواج می کردند. این فیلمها فضایی هجوآمیز و شاد و شنگول داشتند و به افرادی میپرداختند که با بی خیالی در دنیایی پر از ثروت و شکوه به سر میبرند و در عین حال در بستر رویدادهای آن انتقادهایی تلخ و گزندهای علیه طبقه ثروتمند و بی خیال مطرح میشد. مسئلهای که در سریالهای عطاران به خوبی به نمایش گذاشته شد و خودش در «ترش و شیرین» توانست چنین شخصیتی را به خوبی اجرا کند.
جدای از همه این ها، «آینه بغل» یک ویژگی اساسی دارد و آن هم عدم توهین به شعور مخاطب است. این فیلم همچون آینه ای وضعیت ایرانِ پسابرجام را به خوبی به نمایش میگذارد. جامعهای که دولتمردان آن به برجام و توافقات هستهای میبالند و از شوآف دیپلماسی و مذاکره با ابرقدرتها سرمست هستند، اما هنوز نتوانسته اند شرایط اولیه را برای زندگی یک زوج جوان ساده دل فراهم کنند. اشارات مستقیم به توافقات هسته ای، برجام، ۹۶ درصدیها و... همه نشان دهنده شجاعت فیلمساز است که صراحتاً و جلوتر از بقیه هنرمندان اعلام میکند که برجام هیچ آوردهای برای مردم نداشته است. منوچهر هادی برخلاف سایر فیلمسازان کمدی در چند سال اخیر چشمش را به واقعیتهای جامعه نبسته است و منصفانه و به دور از پاچه خواری های سیاسی، توانسته است تصویری واقعی از ایرانِ پسابرجام برای مخاطب به نمایش بگذارد.
دیدگاه تان را بنویسید