سرویس فرهنگی فردا؛ مازیار وکیلی: درود، سزار فیلم خوبی نیست. برای برادران کوئن با آن کارنامه درخشان و استثنایی این فیلم زیادی معمولی و خالی از خلاقیت است. برادران کوئن درود، سزار را چنان ساختهاند که انگار استعدادهایشان را دست کم گرفتهاند. فیلم یک ادای دین نوستالژیک به دوران اوج استودیوهای فیلمسازی است. این درست که برادران کوئن تمام عوامل و ساز و کارهای آن دوران را دست میاندازند اما نمیتوانند از حس و حال نوستالژیکشان نسبت به آن دوران هم به سادگی بگذرند. دورانی که هالیوود به مثابه یک کارخانه عظیم و واقعی عمل میکرد و ساختهشدن فیلمها ساز و کار خودش را داشت. دوران استودیوهای غول آسایی که صاحب برند، بازیگران، شیوه و در نهایت فیلمهای مخصوص به خود بودند.
فیلم داستان ادی منیکس مدیر اجرایی یک استودیو بزرگ است. استودیویی با فیلمهای در حال تولید و ستارگانی ناسازگار. ادی از ابتدای صبح هر روز تا انتهای شب مشغول سر و کله زدن با این ستارگان نامدار و سروسامان دادن به اوضاع استودیو است. استودیو در حال ساخت یک فیلم عظیم تاریخی است بنام درود، سزار که بزرگترین ستاره استودیو بیرد ویتلاک در آن بازی میکند. درست در میانه فیلمبردای بیرد توسط کمونیستهایی که استودیو را نماد سرمایهداری میدانند و میخواهند پولی که استودیو به آنها نداده است را هم پس بگیرند دزدیده میشود. این خط داستانی جذاب میتوانست پرسهای عمیقاً لذتبخش در دل هالیوود قدیم باشد. پرسهای که هم میتوانست ساز و کار استودیوها را نشان بدهد و هم به رابطه چپها با سیستم فیلمسازی آن دوران بپردازد. اما برادران کوئن به جای استفاده از این خط داستانی جذاب فیلمشان را پر از ایدههای پراکنده و خرده داستانهای بیحاصلی کردهاند که فیلمشان را از رمق انداخته است.
فیلم پر است از شخصیتهایی که صرفاً در دو یا سه سکانس حضور پیدا میکنند بدون آنکه نقشی در پیشبرد قصه اصلی داشته باشند. شاید تزریق این همه شخصیت به فیلم برای نشان دادن مصائب و مشکلات ادی منیکس در استودیو فیلمسازی بوده است. اما بدون اتکا به این همه شخصیت ابتر هم میشد مصائب ادی منیکس را به تصویر کشید. احتیاجی به این همه پراکندهگویی و شخصیتهای پادرهوا نبود. از طرف دیگر باز شدن گره نهایی و پیدا شدن بیرد ویتلاک حتی با منطق پارودی خود فیلم هم زیادی سست و بیمایه به نظر میرسد.
اینکه خیلی اتفاقی در رستوران هُبی دویل، برت گارنی را ببیند و او را تعقیب کند تا به مخفیگاه کمونیستها برسد زیادی بچهگانه است. بله، کل فیلم یک سرخوشی و گشت و گذار در هالیوود قدیم است. اما این سرخوشی و گشت و گذار هم باید حداقلی از منطق را دارا باشد. برادران کوئن اُستاد ایجاد منطق درونی خاص خود در فیلمهای قبلیشان بودند. منطقی خاص و پیچیده که جهان برادران کوئن را میساخت.
موقعیتهای ابلهانه و بیدلیل پیچیده، طنز سرد و چخوفی و شخصیتهای پا در هوا ابزار اصلی برادران کوئن برای ساخت دنیای منحصربهفردشان بود. داستان فیلمهای قبلی این دو برادر بر خلاف ظاهر سادهشان چنان پیچیده بودند که در سر تا سر فیلم تماشاگر را میخکوب میکردند. اما در درود، سزار نه خبری از آن داستانها و موقعیتهای پیچیده است، نه خبری از آن ترس سرد و ناب چخوفی و نه از آن هجوهای ویرانگر. ماجرا خیلی سادهتر از این حرفهاست. انقدر ساده که خود برادران کوئن هم چندان جدیش نگرفتهاند. شاید تنها بخش جذاب فیلم ستایش همهجانبه برادران کوئن از ذات سینما باشد. آنها با خلق شخصیت ادی منیکس و نشان دادن مصیبتهایش از مدیران استودیو تقدیر میکنند. مدیرانی که در پشت صحنه فیلمها حضور داشتند و هیچوقت خبر چندانی از آنها به گوش مخاطبان نمیرسید. ولی آنها بودند که با پیدا کردن ایدههای ناب، جمعآوری بهترین عوامل و برداشتن موانع فیلمها را به سرانجام میرساندند.
ادی منیکس نماد و نمونه کامل چنین مدیرانی است. مدیرانی که عاشق و سینهسوخته این کار بودند. مردانی خسته و تنها که یکتنه بار استودیو را به دوش میکشیدند. ادی به خاطر عشقش به سینما کار بهتر آن شرکت هواپیمایی را رد میکند. امثال ادی منیکس بودند که این صنعت را زنده و سرپا نگه داشتند. درود، سزارنهایتاً فیلمی است متوسط که با دوران اوج برادران کوئن فاصله نجومی دارد. زود فراموش میشود و خالی از بداعت و قریحه این دو برادر خوش قریحه است. فیلم حتی از نظر شوخیهای خاص این دو برادر هم فقیر است. جز یکی دو مورد شوخی خاصی شکل نمیگیرد و این شوخیها هم انقدر در اجرا بیظرافت هستند که از دست میروند. درود، سزار صرفاً یک دستگرمی ساده برای برادران کوئن است. دستگرمی سادهای که ما را برای دیدن آثار درخشان بعدی آنها اُمیدوار نگه میدارد.
دیدگاه تان را بنویسید